يکشنبه, ۰۲ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۵۲
خواهر شهید «غلامعلی غلامی» بیان میکند: برادرم قبل از شهادت نواری را برایمان آورد که حاج آقا انصاریان از مقام شهید می گفت، مادرم همیشه می گفت آیا فرزند من هم می­تواند این مقام را داشته باشد.

به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی، شهید «غلامعلی غلامی» یازدهم تیر ماه 1346، در روستای کلاله از توابع شهرستان گنبد کاووس به دنیا آمد. پدرش عزیز محمد، بزاز بود و مادرش خیر نساء نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا پایان سطح مقدماتی پرداخت. روحانی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ماه 1365، با سمت مبلغ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای روستای شوقان تابعه شهرستان جاجرم به خاک سپردند.

آیا فرزند من هم به مقام شهادت میرسد

بخشی از زندگینامه شهید «غلامعلی غلامی» را باهم می­خوانیم:

خواهر شهید فاطمه غلامی بیان میکند:

در منطقه ترکمن صحرا متولد شدند و تا دوم دبیرستان تحصیل کردند در حوزه جعفریه مشهد تحصیل می کردند. اخلاق و رفتار او، بسیار مهربان و باهوش و با درایت بودند به مادرم وابستگی داشت مادرم را خیلی دوست داشت زمانی که می­رفت مادرم برایش خیلی دلتنگی می کرد به ما خواهرها هم خیلی احترام می گذاشت زمانی که به مرخصی می آمد همیشه در مسجد بود در پایگاه های بسیج کلاسهای زیادی تشکیل داده بودند بچه های زیادی می آمدند در کلاسهای قرآنی برای بچه ها مسابقات برگزار می کرد .

اهل ورزش، فوتبال، والیبال

 او بنیه مذهبی خاصی داشت سوم ابتدایی بود که مراسم تاجگذاری شاه با روز اربعین حسینی در یک روز بود به خانه آمد و گفت پدر مگر شاه کافر شده است که می­خواهد جشن بگیرد همان روز هم به مدرسه نرفت به امام علاقه داشت در تمام ارگانها شرکت می کرد و در حد توانش به آنها کمک می کرد مبلغ بودند اولین بار از طریق جهاد به جبهه اعزام شدند و دفعات بعد هم ازطریق بسیج اعزام شدند اولین باری که از طریق جهاد به جبهه رفتند به منطقه سومار اعزام شدند بعد ازآن به ایلام در منطقه شلمچه شهید شدند

حضور مردم در تشییع جنازه شهید خیلی خوب بود،  جمعیت زیادی آمده بودند از تمام روستاهای اطراف آمده بودند.

زمانی که شهید شد تا چهلم شهید زمانی که من می خوابیدم در مدت خوابم با شهید بودم در خواب مسائل را مرور می کردیم قبل از شهادت برادرم نواری را برایمان آورد که حاج آقا انصاریان از مقام شهید می گفت مادر همیشه می گفت آیا فرزند من هم می­تواند این مقام را داشته باشد. یک شب من خواب دیدم که از برادرم سوال کردم آیا صحبت هایی که از مقام شهدا می گویند راست است یا نه شهید به من روکرد گفت تمام این صحبت ها راست است در مقام شهدا این حرفها را هم به مادرم بگو جای ما راحت است من در مدرسه بودم که قرار بود برادرم به جبهه اعزام شود،  ولی اعزام نشدند عصر دوباره برای خداحافظی آمد من برای خداحافظی از برادرم نرفتم، همان زمان رفتند و دیگر برنگشتند. شهید شدند زمانی که خبر شهادتش را متوجه شدم برای من غده شده بود ناراحت شدم ولی وقتی خوابش را دیدم دیگر آرام شدم .

در ایام محرم فقط یکسال به عنوان مبلغ به روستا ها رفت ودر مسجد انقلاب بجنورد به عنوان مداح و مجری اجرا می کردند در روستاها با تمام وجود مداحی امام حسین و حضرت ابوالفضل را می خواند دوست داشت از طریق مداحی کردن، به مردم در مورد ائمه اطهار اطلاع رسانی کند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده