نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
«گفتم خوب، فردا ما هم با شما هستیم؟ ما را هم با خودت می‌بری؟ نگاه معناداری به من کرد و جواب داد اگر با من بیایی دیگه برنمی‌گردی! ...» ادامه این خاطره از شهید «محسن بلندیان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۱۶۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۱

«مدتی که گذشت به‌علت ازدحام مجروحان بخش زایمان تعطیل گشت وقتی تعداد مجروح‌ها زیاد می‌شه کف بیمارستان جای سوزن انداختن نداشت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «محبوبه ربانی‌ها» از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۵۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«زبان این بنده گنهکار که این زندگی بی رنج و درد را مدیون شما غیور مردان جان برکف می‌داند قاصر است که از کمال شما سخن گوید که هر چه از شهید بگوییم کم گفته و شاید هم هیچ نگفته‌ایم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۱۵۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹

خاطرات شهید «نیازعلی گلخاتونبانی» به نقل از همرزم شهید؛
همرزم شهید «نیازعلی گلخاتونبانی» می گوید: قبل از آغاز عملیات نیازعلی خواب دسده بود خودش و سه نفر از همرزمانش شهید شده اند. وقتی عملیات آغاز شد هر چهار نفر آنها به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۵۶۱۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۸

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«چقدر خوب است آن بیداری‌ها، وقتی آن کافران به گشت شناسایی می‌آیند، به ما برمی‌خورند و با آتش رزمندگان روبرو می‌شوند و راه خودشان را هم گم می‌کنند. باور کن بچه‌ها عاشق حمله هستند ...» این نامه ناصر شاه‌محمدی به شهید جلیل عطایی در دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۱۳۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

«وقتی نیروی جدیدی برای کادر می‌آمد، روحیه جدید بچه‌ها برای عملیات سر جایش محفوظ بود و شادابی آن‌ها مانع از انجام کارشان نمی‌شد و شهید صنعت‌کار نمونه بارز این مسائل بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکارآهنگری‌فرد» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۳۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴

«با فرمان فرمانده کم‌کم به طرف خاک‌ریز عراقی‌ها نزدیک شدیم سکوت همه‌جا را گرفته بود، ولی این سکوت‌ها نیم ساعت بیشتر دوام نیاورد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۱۳۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴

کتاب «برگی از دفتر خاطرات» به اهتمام «بهزاد پودات» و به سفارش بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان هرمزگان گردآوری و تالیف شده که به صورت بخشی از خاطرات شهدا و رزمندگان استان هرمزگان است.
کد خبر: ۵۶۱۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲

«آن روز خیلی حال و هوای عجیبی داشت. در راه ماشین را نگه می‌داشت و نماز می‌خواند و یا غذای نذری می‌گرفت. انگار منتظر چیزی و یا خبری بود ...» ادامه این خاطره از «سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۱۲۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲

برگی از خاطرات شهید بهتویی؛
«آقای بهتویی فرزند و تربیت شده انقلاب بود و حس سلحشوری و جانبازی در او موج می‌زد. وی در جذب نیرو‌های بسیجی برای اعزام به جبهه‌ها نقش فعال و موثری داشت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۲۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲

«آن شب کار شستن ظرف‌ها به عهده فرمانده که او را حاجی صدا می‌کردیم بود. هرچند شب، یک‌بار نوبتش می‌شد یه سره این طرف و آن طرف می‌دوید شناسایی، تحویل گرفتن میوه، ترخیص، دایم باید تو صف می‌رفت و هزار گرفتاری داشت، ولی یک دفعه هم نشد که شهرداری را به عهده دیگری بگذارد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۱۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۳۰

«ما را به صف کردند و در حالی که هر نفر دست بر روی شانه نفر جلویی گذاشته بود به سوی ساختمان هدایت شدیم. در طول مسیر شنیدم یکی از عراقی‌ها به همکار خودش می‌گفت این‌ها کاروان خمینی هستند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۱۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹

دلنوشته فرزند شهید «رحیم طارمی» در وصف پدر؛
«پدر جان نمی‌دانم به خاطر داری یا نه، هنگامی را می‌گویم که دست‌های سرد و کوچکم را در دست‌های گرم و مهربانت می‌گذاشتی و مرا همراه با خود به هر جا می‌بردی آیا به یاد داری، آیا می‌دانی که تو از جبهه برمی‌گشتی و من با غروری وصف ناپذیر به استقبالت می‌آمدم با غروری که هیچکس به یاد در هم شکستنش نبود، من آن روز هرگز فکر چنین روزی را نمی‌کردم، روزی که من روی قبری که جسم بی روح تو در آن جای دارد بنشینم و گریه کنم. پدر جان بی تو بی تاب بی تابم.» در ادامه این دلنوشته منتشر می شود.
کد خبر: ۵۶۱۱۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹

برگی از خاطرات شهید بهتویی؛
«به او گفتم ساعتت را با ساعت من عوض می‌کنی؟ آقای بهتویی در جواب گفت که قابل شما را ندارد، ولی از آن جایی که این ساعت به عنوان هدیه و یادگاری است برایم بسیار ارزشمند است و نمی‌توانم آن را عوض کنم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۰۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۷

شهید «صامت جعفرزاد» تیربارچی بود و در منطقه کامیاران که در محدوده نیرو‌های کومله و دموکرات قرار داشت، خدمت می‌کرد. وی پس از رشادت‌های فراوان سرانجام آذرماه ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی چنگوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد. وی بار‌ها می‌گفت: «تا زمانی که زنده هستم دموکرات هیچ غلطی نمی‌کند و تا لحظه شهادت از تیربار و خاکم محافظت می‌کنم. باید شهید شویم و شهید داد تا اسلام نجات پیدا کند و پیروز شویم.»
کد خبر: ۵۶۰۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۵

روایتی خواندنی جانباز فرجی‌زاده؛
«من که حدود ۲ سال حتی حاضر نبودم یک لحظه از همسرم جدا باشم حالا یک ماه بود که هیچ خبری از او نداشتم و حسابی دلم برایش تنگ شده بود. به‌خصوص در ایامی که باردار بود و بایستی من در کنارش باشم ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز «عزیزالله فرجی‌زاده» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۰۸۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۳

«حاج‌آقا با تدابیر ارزشمند برای اینکه مورد شناسایی قرار نگیرد خود را قاطی افراد جاهل و تا حدودی غیرمذهبی کرد تا به عنوان یک فرد معمولی به اردوگاه فرستاده شود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۰۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۲

برگی از خاطرات؛
«برایش فرقی نداشت طرف مقابلش چه کسی است. به فکر این بود که مشکلات دیگران را حل کند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم «قدرت‌الله چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۰۸۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۲

«درایت و مدیریت آقای مصیب مثال‌زدنی بود. در عملیات والفجر ده طوری منطقه را شناسایی کرده بودند که سردار عراقی فرمانده تیپ به آقا مسیب گفت شناسایی شما به‌قدری دقیق بود که ما در مرحله اول توانستیم بدون تلفات انسانی دشمن را دور بزنیم و از پشت غافل‌گیر کنیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات دختر شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۰۷۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۱

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«اگر رفتی به آن‌جا از طرف من، آن خاک را ببوس و یا از آن خاک برای من بیاور اگر من بدانم در کدام منطقه بود به زیارت خاکش می‌روم ...» این نامه حاجی‌رضا قلیجی طی دوران دفاع مقدس به رزمنده کامبیز فتحی‌لوشانی را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۰۷۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۱