نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - ایمانی
خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (24)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: « ...وسط راه مدام به رحمان می گفتم رحمان تو هم شهيد می شوی گفت: من می دانم که شهيد می شوم و اگر من شهيد شدم... » متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۴۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (23)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: «مدت کوتاهی خبر شهادت بهمن در سوسنگرد پيچيد. هر کس را که می ديدی می گفت شير بهمن در دهلاويه از گروه کازرون شهيد شد و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۳۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (23)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: « ...رفتيم داخل سردخانه، پارچه ملافه ای که روی برانکارد بود برداشتيم و پيکر تکه تکه شده بهمن را ديديم. به چشمانش نگاه کردم. انگار همان شب که در خواب بود و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۲۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۹

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (22)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: « ...وقتی که می خواستم با رسول و اکبر ميراب برگرديم به سوسنگرد، بهمن آمد کنار سنگرهائی که هر عصر خودم می نشستم و دعای سمات می خواندم نشست و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۸

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (21)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: «اکبر دستش زخمی شده بود بعد از چندی سوار ماشين شديم و به گردان رفتیم. بهرامی پائين نوپل در وسط ابوجلال جنوبی مقر گردان بود که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۸

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (20)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: «موقع شروع نماز باز بهمن رفت و جلو ايستاد. تمام بچه ها تعجب کردند. از اين نماز بهمن، اکثر بچه ها به گريه افتادند و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۸

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (19)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: « یادم نيست آن روز بهمن رفت يا نه بعد از اينکه ناهار گرفتيم بهمن اذان گفت، صدای اذان بهمن تا اندازه ای با روزهای قبل فرق می کرد که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۰۶۲۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۸

خاطرات/
نوید شاهد ـ در خاطراتی از زندگینامه شهید ایمانی نوشته شده است: یکبار پارچه پیراهنی برای پدرش خریده بود، به او گفت؛ دوست دارم این را بدوزی و بپوشی. پدر پاسخ داد: نه من پیرمرد مریض هستم و لباس نو نمی خواهم. ساعتی بعد با یک خیاط به خانه آمد و گفت: اندازه‌های پدرم را بگیر و برایش پیراهن بدوز. پدر که رفتار محبت آمیز او را دید، گفت: کاش او را ناراحت نمی کردم، رفتار او مرا شرمنده کرد.
کد خبر: ۵۰۶۲۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۷

نوید شاهد - «شهیدحسین ايماني نوجاني» از شهدای دفاع مقدس است. شما اي گروهك‌هاي ضد اسلام تا دير نشده از سر راه اين ملّت هميشه در جهاد دور شويد و گرنه سيل خروشان امّت مسلمان شما را از سر راه برخواهد داشت.
کد خبر: ۵۰۵۹۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۸

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (18)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: «سفر پنجم آواز غم با شفقی که به خون نشست: داستانی از آواز سوزناک غم و شفق سپيدی که به خون نشست، داستانی از غروبی خونين، سنگری خونين، پيکری خونين و بالاخره داستانی از چگونگی شهادت بهمن شجاعی...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۵۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (17)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: «با قلبی گرفته رفتم داخل اتاق، چند نفری که باقی مانده بودند زانوی غم در آغوش گرفته بودند همه ساکت بودند و بعضی ها هق هق گريه شان لحظه های سکوت را می شکست و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۵۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (16)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: « جلال را بغل کردم و گذاشتم روی برانکارد با حبيب رستمی آورديم به آمبولانس سپرديم و فوراً به سوسنگرد فرستاديم. خيراله به پايش ترکش خورده بودو...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (15)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: « با يکی از نيروهای چمران رفتيم شناسائی در دهکده آل بقری. وقتی به دهکده رسيديم وارد کانالی شديم. کانال عميق بود و تا گردن می پوشاندو...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (14)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: «غروب بود که رفتيم پيش بچه ها مالکيه در چند کيلومتری سوسنگرد بود و نيروهای عراقی پشت رودخانه بودند. ابوالفضل اکبری هم آنجا بود بيشتر از همه بچه های ما با ابوالفضل صميمی شده بوديم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (13)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: « برادرم گفت که ديده ور زخمی شده تا اين را گفت من هم مجبور شدم برنامه آمدن دوباره به سوسنگرد را بريزم. دو سه بار در اين مدتی که کازرون بودم به بيمارستان رفتم و پانسمان را عوض کردم...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (12)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از طی مسافت کوتاهی ديگر نفهمیديم چه شد. گوش هايم از شنيدن باز ماند. احساس سبکی به من دست داد. فکر می کردم دارم پرواز می کنم. هيچ خبری را احساس نمی کردم...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۶۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۵

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (11)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: «راه کانال را پيش گرفتم در ميان راه يک زير شلواری کوچک افتاده بود آن را برداشتم و به داخل کانال آمدم. از بس هوا تاريک بود قبله هم اشتباه گرفتم و مقداری از نماز را رو به اهواز خواندم و بعد متوجه شدم و...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۶۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۵

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (10)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: «...کمي به اين طرف و آن طرف رفتم که يک تکه پارچه يا مقوا يا تخته پيدا کنم که زير زانويم بگذارم هر چه گشتم چيزي پيدا نکردم... يک سفيدی توجه مرا به خود جلب کرد به طرف او رفتم وقتي دستم به آن خورد يک مرتبه سگ بزرگی از جا پريد و من ...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۷۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (9)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: « سوسنگرد باران شدت گرفته بود. وضع سنگرها زياد خراب بود. پوشش جز يک تکه پلاستيک چيز ديگر نداشتيم...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (8)
نوید شاهد - شهید "نصراله ایمانی " در دفتر خاطرات خود می نویسد: « سوسنگرد باران شدت گرفته بود. وضع سنگرها زياد خراب بود. پوشش جز يک تکه پلاستيک چيز ديگر نداشتيم...» متن کامل خاطره خود نوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۹۲۷۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۹