مادر شهید "خانلر پیواسته" : آخرین خواسته فرزندم دعا برای شهادت بود
- نوید شاهد خراسان شمالی : لطفا خودتان را معرفی کنید.
مادر شهید : به نام خدا زهرا دژبان هستم مادر شهید خانلر پیواسته متولد روستا تازه قلعه از توابع شهرستان رازو جرگلان
-نوید شاهد خراسان شمالی : از خاطرات بدو تولد خانلر برایمان صحبت کنید.
مادر شهید: شهید در روستای تازه قلعه به دنیا آمد تا سوم راهنمایی تحصیل کرد او از همان کوچکی بچه باهوش و زرنگی بود در همه مراسمات عزا داری شرکت می کرد و نوحه می خواند .
-نوید شاهد خراسان شمالی : لطفا از کودکی های خانلر صحبت کنید.
مادر شهید : او در کودکی بچه ساکتی
بود . همیشه حرف گوش کن منزل او بود و هیچ کس از شهید ناراضی نبود . او همیشه به خواهرو برادرانش
احترام می گذاشت هیچ موقع با صدای بلند با بزرگترش صحبت نمی کرد.
-نوید شاهد خراسان شمالی : رابطه او با خواهر و برادرش چطور بود؟
مادر شهید : خیلی خوب بود . قبلا هم اشاره کردم اصلا به آن ها بی احترامی نمی کرد با بزرگ بزرگ بود و با بچه مانند خودشان رفتار می کرد .
-نوید شاهد خراسان شمالی : زمانی که بچه ها بزرگ می شوند با مادر یا خواهر درد و دل می کنند خانلر چطور بود؟
مادر شهید : بله او همیشه با من صحبت می کرد و در دل می کرد وقتی از مدرسه یا بیرون به خانه بر می گشت تمام اتفقاتی که در آن روز برایش پیش افتاده بود را برایم تعریف می کرد .
-نوید شاهد خراسان شمالی : نحوه اعزام به جبهه شهید چطور بود و در چه ماهی از سال بود؟
مادر شهید : شهید رفتن به جبهه را دوست داشت . خانلد پاسدار بود و از طریق سپاه به جبهه اعزام شد .
-نوید شاهد خراسان شمالی : زمانی که به مرخصی می آمد از حال و هوای جبهه تعریف می کرد؟
مادر شهید : زیاد صحبت نمی کرد من که سواد نداشتم وقتی بچه ها نامه را می خواندند می گفتم خانلر چه نوشته است می گفتند چیزی نیست فقط سلامتی خود را نوشته وقتی به مرخصی می آمد مدام یک گوشه می نشست و به فکر فرو می رفت و وقتی ازاو می پرسیدم که چه شده می گفت مادر هیچی از من نپرس فقط برایم دعا کن که شهید شوم .
-نوید شاهد خراسان شمالی : مسئولیت او در منطقه چه بود؟
مادر شهید : او تک تیر انداز بود و در اسلام آباد غرب به شهادت رسید.
-نوید شاهد خراسان شمالی : لطفا از خاطرات آخرین مرخصی برایمان بگویید.
مادر شهید : آخرین باری که به مرخصی آمد فردایش 22 بهمن بود وقتی از راهپیمایی آمدیم به من گفت :مادر بیا با هم برویم از همسایه ها و اقوام حلالیت بگیرم چون این آخرین باری است که من به این روستا می آیم و شما را می بینم . من خیلی نارحت شدم و به او گفتم چرا این طور صحبت می کنی و اسرار زیادی کرد من هم قبول کردم دست من را گرفت به تمام خانه ها سر زدیم و حلالیت گرفتیم .
-نوید شاهد خراسان شمالی : آیا وصیت نامه ای از شهید به دست شما رسیده است ؟
مادر شهید : وصیت نامه ای به دست ما نرسید اما یک دست نوشته داشت که شعر بود و بعد از شهادتش به ما دادند .
-نوید شاهد خراسان شمالی : در آخر اگر صحبت و پیامی دارد بفرمایید.
مادر شهید : صحبت دیگری ندارم فقط
اینکه خانلر همیشه می گفت به جان رهبر دعا کنید و گوش به فرمان او باشید ، من هم از همه
جوانان می خواهم گوش به فرمان رهبر و ادامه رو راه شهیدان باشند.
منبع : اداره اسناد و انتشارات استان