گفتگوی خواندنی با آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس؛
سه‌شنبه, ۱۰ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۷
نوید شاهد - بسیار ساده و خودمانی به نظر می‌رسد، انگار خیلی وقت است که او را می‌شناسیم. چقدر بی غل و غش حرف می‌زند. یک دنیا آرامش و اطمینان دارد. حرف‌هایش برایمان تازگی داشت. چنان با آرامش سخن می‌گوید که گویی کوچک‌ترین غبار اندوهی، خاطرش را نیازرده است. شمرده و متین و حساب‌شده!این‌گونه می‌گفت: «از جوانان تقاضا دارم گوش‌به‌فرمان رهبر عزیزمان باشند تا خدای‌نکرده منافقان کوردل تفرقه‌افکنی نکنند.» آنچه خواندید بخشی از گفتگوی نوید شاهد خراسان شمالی آزاده و جانباز 60 درصد است که شما را به خواندن متن کامل این مصاحبه دعوت می‌کنیم.

 به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی؛ شهباز سعیدی از آزادگان و جانبازان و رزمندگان دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس است که با 60 درصد جانبازی ماه‌ها خدمت در جبهه‌های دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دارای کارنامه و سابقه درخشانی است. نوید شاهد خراسان شمالی گفتگویی با وی داشته است که در ادامه ملاحظه می‌کنید.

 نوید شاهد خراسان شمالی: لطفا خودتان را معرفی کنید.

 سعیدی: شهباز سعیدی هستم،  آزاده و جانباز 60 درصد متولد سال 45 روستای ناوه از توابع شهرستان بجنورد.


گفتگوی خواندنی با آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس

  

 نوید شاهد خراسان شمالی: چگونه به اسارت رسیدید؟

 سعیدی: ماه رمضان سال 65 بود، در تیپ ویژه شهدا در غرب کشور، منطقه حاج عمران .

 

نوید شاهد خراسان شمالی: لطفا از نحوه اسارتتان تعریف کنید.

 سعیدی: ده ماه از خدمتم در منطقه حاج عمران می‌گذشت که اطلاع دادند عراق پاتک زده است به منطقه اعزام شدیم، 4 ماه به عملیات کربلای 2 مانده بود هفت، هشت روز در خط پدافند بودیم، دستور عملیات آمد، یک‌شب برای عملیات رفتیم، بعد از انجام عملیات نزدیک‌های اذان صبح درگیری شدیدی بین ما و نیروهای دشمن صورت گرفت. در حین عملیات از ناحیه سر تیر خوردم دیگر چیزی متوجه نشدم، وقتی به هوش آمدم نزدیک ظهر بود دوروبرم همه مجروح و شهید بودند، بقیه عقب‌نشینی کرده بودند خیلی تلاش کردم بتوانم به عقب برگردم ولی پایم هم در زمان بی‌هوشی ترکش‌خورده بود. هرچه تلاش کردم خودم را به کانالی برسانم تا شب بمانم و به طریقی خودم را به پشت خط برسانم نتوانستم. در همین هنگام دو نفر سرباز عراقی را بالای سرم دیدم و با زبان عربی به من می‌گفتند؛ بلند شو وقتی دیدن نمی‌توانم مرا روی یک پتو انداختن و با خودشان به سنگرشان بردند.


گفتگوی خواندنی با آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس

 نوید شاهد خراسان شمالی: لطفا از ورودتان به اردوگاه برای مخاطبان تعریف کنید.

 سعیدی: ساعت 12 ظهر بود، یک کیسه انفرادی به من دادند و وقتی مرا داخل اردوگاه می‌بردند، گفتند تا یک هفته حق صحبت کردن با کسی را نداری، اما بعد ورودم یکی از اسرا که قوچانی بود از من پرسید: کجایی هستی؟ گفتم: بجنوردی به حاج‌آقای محمودی مظفر که از اسرای بجنورد بود گفت؛ حاجی بیا مهمان برات اومده و بعد متوجه شدم که خیلی از بچه‌های کمپ از شهرستان بجنورد بودند.

نوید شاهد خراسان شمالی: رفتار عراقی‌ها با شما چگونه بود؟

 سعیدی: یک نیروی عراقی که مسلط به زبان فارسی بود با حالت دوستانه‌ای وارد صحبت با بچه‌ها می‌شد و افرادی را که فعالیتشان بیشتر بود و در روحیه بچه‌ها تأثیرگذار بودند را با چرب‌زبانی شناسایی می‌کرد و بعد این افراد را به اردوگاه‌های دیگر انتقال می‌دادند و شکنجه می‌کردند. بیشتر می‌خواستند بچه‌ها را جذب گروهک منافقین بکنند. یادم می‌آید یکی از بچه بسیجی‌ها در اردوگاه عکس صدام را پاره کرده بود و در سطل زباله انداخته بود. وقتی عراقی‌ها متوجه شدند او را از اردوگاه بردند و دیگر خبری از او نشد بعدها شنیدیم زیر شکنجه فوت‌ شده است. یک اتاق به اسم انباری داشتند وقتی دوستان را برای شکنجه به آنجا می‌بردند موقع بازگشت تا یک هفته پاهایشان از پنجه تا زانو سیاه بود.

نوید شاهد خراسان شمالی: تعداد اعضای  اردوگاه رمادیه چند نفر بودند؟

سعیدی: 800 تا 1200 نفر بودیم. در یک اتاق 24 متری حدود 40 نفر و بعضی وقت‌ها هم 65 نفر بودیم.

نوید شاهد خراسان شمالی: واکنش اسرا زمان پذیرش قطعنامه چگونه بود؟

سعیدی: خوب انتظار بچه‌ها مقاومت تا پیروزی نهایی بود، اما وقتی همان کسی که فرمان رفتن به جبهه و دفاع را داده بودند، هرچند این قطعنامه را جام زهر خوانده بودند ولی آن را پذیرفته بودند، بچه‌ها هم از ولی امر خویش پیروی کردند.

نوید شاهد خراسان شمالی: خبر رحلت امام چگونه به شما رسید؟ اسرا چه حالی داشتند؟

سعیدی: این خبر را نیروهای عراقی به خاطر اینکه بچه‌ها را ناراحت کنند قبل از اعلام از طریق تلویزیون به ما اعلام کردند و وقتی یکی از نیروهای عراقی که از این خبر خیلی خوشحال بود، خبر را به ما داد همه بچه‌ها ناراحت شدند تا مدتی از قدم زدن در محوطه خودداری کردند، برنامه ورزشی فوتبال و والیبال تعطیل‌شده بود. اسرا برنامه قرآن‌خوانی گذاشتند ولی چون به‌صورت دسته‌جمعی اجازه عزاداری نمی‌دادند عزاداری‌ها شخصی بود.

نوید شاهد خراسان شمالی: لطفاً اگر خاطره‌ای از دوران اسارت به یاد دارید تعریف کنید .

سعیدی: همه آن دوران برایمان خاطره است اما برای اینکه فضا عوض شود اجازه بدهید یک خاطره خنده‌دار برایتان تعریف کنم. یکی از اسرا که بچه نیشابور بود خاطره قشنگی از نحوه اسارتش داشت. این دوست ما تعریف می‌کرد: یک روز به خاطر دندان‌درد به همراه یکی از دوستانش از مریوان به بهداری آمده بودند تا دندانش را بکشد اما زمان برگشت، دوستش به دلیلی از بازگشت شبانه خودداری می‌کند و این دوست نیشابوری به خاطر کم بودن تعداد نفرات در پایگاه تنها به راه می‌افتد تا به پایگاه برگردد. در بین راه دو نفر کومله او را می‌گیرند و در ازای یک کیسه برنج و یک حلب روغن 5 کیلویی به نیروهای عراقی تحویل می‌دهند. از زمان تعریف این خاطره همه به شوخی به این دوستمان می‌گفتند کاش این دندان را درنمی‌آوردی.

 

نوید شاهد خراسان شمالی: لطفا از حسی که زمان برگشت به میهن داشتید برایمان تعریف کنید.

سعیدی: خیلی خوشحال بودم و وقتی‌که با استقبال باشکوه هم‌وطنان مواجه شدیم همه سختی‌ها فراموش شد، البته آن زمان به خاطر کمبود امکانات نمی‌توانستیم خبر آزادی را به خانواده بدهیم. من وقتی وارد کرمانشاه، تهران و حتی مشهد هم شدم، خانواده‌ام به‌درستی خبری از آزادی من نداشتند چون رادیو زمانی که اسمم را اعلام کرده بود اسم پدرم را به‌جای علی‌خان، علی جان خوانده بودند و تا زمانی که وارد میدان خرمشهر بجنورد شدم خانواده‌ام مطمئن نبودند که این اسم من بودم یا کس دیگری.


گفتگوی خواندنی با آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس

 نوید شاهد خراسان شمالی: اگر پیش آید حاضرید دوباره به جبهه بروید؟

 سعیدی: مردم به پست و مقام وابسته نیستند، آن‌هایی که ولی‌فقیه را قبول دارند الآن هم گوش‌به‌فرمان ولی و رهبر خود هستند و من هم می‌گوییم اگر خدای‌ناکرده مشکلی در جایی وجود داشته باشد حاضرم به‌فرمان رهبرم عمل کنم.

نوید شاهد خراسان شمالی: حرف آخر....

سعیدی: از جوانان تقاضا دارم گوش‌به‌فرمان رهبر عزیزمان باشند تا خدای‌نکرده منافقان کوردل تفرقه‌افکنی نکنند.

منبع: اداره اسناد و انتشارات استان

تنظیم: مریم سلاخی


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده