تمام لحظات هشت سال دفاع مقدس نشانههایی از ایثار، جانفشانی و ازخودگذشتگی بود
به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی؛ جنگ 8 ساله تحمیلی عراق با ایران شاید متفاوتترین جنگ دوران معاصر باشد، جنگی که در آن مردمانی با دستان خالی در مقابل لشکرهای زرهی و تادندانمسلحی که از تمام دنیا تجهیز شده بودند ایستادگی کردند.
یکی از تفاوتهای این جنگ این بود که در آن از نوجوانان 11 ساله گرفته تا جوانان 18 ساله حضور داشتند و بهرغم مخالفت خانوادههای خود و یا مخالفت مسئولان مرتبط با جنگ هشت سال دفاع مقدس شناسنامهها را دستکاری و یا بدون اجازه برداشته و در خط مقدم جبههها حضور یافتند.
برات ایمنی از جانبازان 70 درصد خراسان شمالی است که در سال 1366 و در سن 18 سالگی به این درجه نائل شد وی در عملیات کربلای چهار، کربلای پنج و نصر هشت با عنوان دیدهبان، آر پی چی زن و تیربارچی در خط مقدم حضور داشت و از نحوه حضور در جنگ تا چگونگی جانباز شدنش صحبت میکند.
بدون اطلاع خانواده برای حضور در جنگ ثبتنام کردم
درس میخواندم اما بههیچعنوان درس خواندن را دوست نداشتم و در مدرسه شبانه در حال تحصیل بودم بالاخره تحصیل را رها کردم و پدرم به من پیشنهاد داد که بروم نزد یک مکانیکی و این حرفه را یاد بگیرم تا در آینده مکانیک شوم و شش سال مکانیک بودم.
بهشدت علاقه داشتم که در جبهه حضورداشته باشم تابنده هم دین خود را به این آبوخاک بپردازم اما خانواده بنده بهشدت با رفتن من به جبهه مخالف بودند و بالاخره طاقت نیاوردم و یک روز بدون اجازه شناسنامه را برداشتم و برای ثبتنام به مرکز مربوطه مراجعه کردم.
چند روزی بعد از ثبتنام افرادی که باید به جبهه اعزام میشدند سوار بر اتوبوس شدند و در منطقه بدرانلو مکانی بود که در آنجا لیست افرادی که باید به جبهه اعزام شوند را اعلام میکردند اما اسم بنده داخل آن لیست نبود و به بنده گفته شد که میتوانم به جبهه نروم اما با اصرارهای فراوان توانستم موافقت آنها را جلب کنم و به همراه سایر رزمندگان به پادگان شهمیرزاد سمنان اعزام شدیم تا به مدت 45 روز آموزشهای لازم را دریافت کنیم و بعدازآن به دزفول اعزام شدیم.
حضور هم رزم 11 ساله نشانهای از ایثار و ازخودگذشتگی بود
تمام لحظات هشت سال دفاع مقدس نشانههایی از ایثار، جانفشانی و ازخودگذشتگی بود، همرزمی 11 ساله بانام محمود احمدی از استان سمنان داشتم که پا بهپای سایر رزمندگان تا اندازه توان در حال دفاع کردن بود، روزی از وی پرسیدم که چرا با این سن کم ترک تحصیلکردهای و به اینجا آمدهای، پاسخ داد چرا خودت آمدهای من برای جنگیدن در مقابل دشمن آمدهام.
حضور این همرزم 11 ساله نشانهای از ایثار و ازخودگذشتگی بود و هر زمان که وی را میدیدم انرژی مضاعف میگرفتم.
در جبهه خلاقیت وجود داشت
مسئول دژبانی تیپ بودم و ازآنجا بنده را به اهواز انتقال دادند، در دزفول جایی در نزدیک اروندرود بود که در آن تعداد زیادی عقرب و رتیل بود و رزمندگان برای اینکه از نیش آنها به هنگام خواب در امان باشند از نبشیها و با استفاده از ایرانیت تختخوابهایی را درست کرده بودند که در آنجا به استراحت میپرداختند.
مقاومت و ایستادگی خاکریز مقابله با دشمن بود
شب عملیات کربلای پنج بود، یک گروهان برای عملیات رفته بود و ما در سنگرها قرار داشتیم و منتظر بودیم که آنها بازگردند و ما جای آنها برویم. ساعت 4:30 صبح بود که به ما اعلام شد تا سوار بر خودروها شویم، سوار بر خودروها و وارد خط مقدم شدیم، بنده در آنجا کمک آر پی چی زن اول بودم.
مجید اخلاقی یکی از همرزمهای بنده آرپی چی زن بود که به من گفت چهرهات نورانی شده و فکر میکنم در این عملیات شهید شوی اما وقتی به وی نگاه کردم چهره وی را نورانی دیدم و گفتم که فکر کنم شما در این عملیات به شهادت خواهید رسید.
دو تانک از نخلستان به سمت نیروهای ایرانی در حال حرکت بودند و به ما گفته شد که آن دو تانک را بزنید درنتیجه پشت سنگر رفتیم و آنها را مورد هدف قراردادیم و منهدم کردیم، به هنگام برگشت از پشت آن سنگر ناگهان صدای ناله مجید اخلاقی را شنیدم که تیر مستقیم به قلب وی اصابت کرده و به شهادت رسید، هنگامیکه به سمت این شهید برگشتم تیری نیز به کتف بنده خورد و بنده نیز از ناحیه کتف زخمی شدم و فقط توانستم برای خودم نیمی از پلاک شهید مجید اخلاقی را بردارم.
برای اینکه به عقب برمیگشتم باید خود را به کانالی میرساندم، ساعت پنج بعدازظهر بود و حتی طی این روز یک قطره آب نخورده بودم، بهشدت خسته بودم و به خاطر جراحتم فشار خیلی زیادی به بنده وارد میشد و باید 500 متر را سینهخیز در این کانال طی میکردم تا به بقیه رزمندگان میرسیدم و برای اینکه خودم را به آنها میرساندم باید ایستادگی و مقاومت میکردم.
آنقدر خاکی شده بودم که وقتی به پشت خط رسیدم بههیچعنوان قابل شناختن نبودم و در ابتدا بچهها نتوانستند بنده را بشناسند که بعد از ریختن آب بر روی سروصورت بنده تازه متوجه شدند که من هستم و سپس به بیمارستان اعزام شدم و بعد از یک ماه استراحت و خوب شدن جراحتها دوباره به جبهه عازم شدم.
منبع : ایسنا