همیشه به من می گفت : شهادت لیاقت می خواهد
به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی ؛ امروز سالروز شهادت شهید « محمد بهادر »است . او هفتم فروردین 1332 در شهر درق از توابع شهرستان گرمه دیده به جهان گشود و بعدها به عنوانم پاسدار در جبهه حضور یافت . وی در هفدهم دی ماه 1365 بر اثر اصابت ترکش به مقام شهادت نایل گردید.
در
ادمه گفتگویی را که نوید شاهد خراسان شمالی به بهانه سال روز شهادت شهید بهادر بینا
با "طاهره حسن زاده " همسر این
شهید گرانقدر ترتیب داده است باهم می خوانیم:
همسر شهید: بنده طاهره حسن زاده همسر شهید محمد بهادر هستم
- نوید شاهد خراسان شمالی:لطفا شهید بزرگوار را معرفی کنید.
همسر شهید: محمد اهل روستای درق
بود و در خانوده ای مذهبی و مومن چشم به جهان گشود من و محمد دختر خاله و پسر خاله
بودیم چون در روستا امکانات تحصیل نبود محمد نتوانست درس بخواند با توافق خانواده
ها و خودمان با هم ازدواج کردیم . محمد از همان بچگی به پدر و مادرش کمک می کرد و
به همه احترام می گذاشت و به او افتخار می کردند . از همان کودکی انسان معتقد و با
ایمانی بود با رسیدن به سن تکلیف نسبت به واجباتش مقید بود
-نوید شاهد خراسان شمالی : لطفا بفرمایید ازدواج شما و شهید بزرگوار
چگونه رقم خورد ؟
همسر شهید : 19 ساله بود که من و محمد با هم ازدواج کردیم
البته من یازده ساله بودم چون من سنم کم بود در کارهای خانه کمکم می کرد و همسرم
ان موقع مغازه خوار و بار داشت محمد خیلی
اخلاق خوبی داشت و زمان بارداری و تولد فرزندم خیلی کمک می کرد و خیلی پسرم را
دوست داشت جواد پسرم خیلی وابسته به پدرش بود.
-نوید شاهد خراسان شمالی : طول زندگی
مشترک شما و شهید چند سال بود ؟ وثمره این ازدواج آسمانی چند فرزند است؟
من و محمد هشت سال بیشتر با هم زندگی
نکردیم و ثمره این ازدواج یک پسر به نام جواد است .
-نوید شاهد خراسان شمالی: به
یاد دارید چگونه به جبهه اعزام شد؟
همسر شهید : . با اینکه از خدمت
معاف شده بودند ولی به خاطر عشق و علاقه ای که به جبهه و جنگ داشت از طریق بسیج به
جبهه رفتند ایشان به امام خمینی خیلی علاقه داشتند و در منزل از امام خمینی صحبت
می کردند خیلی از اطرافیان را تشویق میکردند که به جبهه بروند.
-نوید شاهد : به
یاددارید چند بار به مرخصی آمد ؟
همسر شهید : بله دو
بار به مرخصی آمد
-نوید شاهد خراسان شمالی : وقتی به
مرخصی می آمد چه خاطراتی تعریف می کرد ؟
همسر شهید : مدام از
شهادت صحبت می کرد و می گفت شهادت لیاقت می خواهد گاهی اوقات برایمان از جبهه نامه
می فرستاد وقتی از جبهه می امد از خوبی های جبهه صحبت می کرد و هیچ وقت از سختی
های جبهه چیزی نمی گفت.
-نویدشاهد خراسان شمالی: به یاد
دارید در چه عملیات هایی بودند ؟
همسرشهید : بله ، ایشان در کربلای 4و5 شرکت داشتند در بجنورد وقتی
در سپاه فعالیت داشتند برای ماموریت به بخش راز رفتند و در اواخر جنگ مسئولیت
فرماندهی را در جبهه داشتند.
-نویدشاهد خراسان شمالی : آیا خاطره
ای هنگان اعزام شهید دارید برایمان تعریف کنید ؟
همسر شهید : سری اخر که داشت به جبهه می رفت . عکسها را
به من داد و گفت نمی خواهم آنجا دست غریبه
ها بیفتد چون می دانم که این سری آخر است و من اینبار شهید می شوم . محمد خواب
شهادتش را دیده بود ولی هر چقدر اصرار کردم برایم تعریف نکرد .
از من چندین بار
حلالیت طلبید گریه کردم محمد به من گفت
گریه نکن ولی باید از زبان خودت بشنوم که راضی به رفتنم هستی . وقتی از چیزی خیلی
ناراحت می شد اشک می ریخت .
-نویدشاهد خراسان شمالی : آیا از
نحوه شهادت شهید چیزی به خاطر دارید؟
همسر شهید: محمد در عملیات کربلای 5 شهید شدند و به
پهلویش تیر اصابت کرده بود .
-نویدشاهد خراسان شمالی : چگونه
از شهادت همسر بزرگوارتان با خبر شدید؟
همسرشهید : مدتی بود
که بیقرار شده بودم و خواهر زاده شهید نزد من بود دست و پایم می لرزید به خواهرزاده
شهید گفتم بیا برای سلامتی رزمنده ها روزه بگیریم و بعد سحری خوردیم و نماز
خواندیم صبح شد و خواهر زاده شهید به
مدرسه رفت مردم در حیاط را زدند و گفتند که محمد زخمی شده است و می خواهیم بیاریمش گفتم اگر زخمی
شده است باید ما برویم نه اینکه او را بیاورید و آنجا فهمیدم که محمد شهید شده است.
منبع : اداره اسناد و انتشارات استان