داستان - صفحه 2

navideshahed.com

برچسب ها - داستان
نوید شاهد - مدیرکل صدا و سیمای مرکز کرمانشاه گفت: 8 هزار دقیقه برنامه با موضوع دفاع مقدس در این رسانه استانی تولید می‌شود.
کد خبر: ۴۸۷۸۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۲۶

نوید شاهد - جشنواره داستان كوتاه و خاطرات دفاع مقدس به مناسبت چهلمين سالگرد دفاع مقدس در مازندران برگزار مى شود.
کد خبر: ۴۸۵۲۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۲

کتاب «روایت های من» مجموعه داستان ی از جنگ ايران و عراق است كه به قلم حسين شكربيگی نويسنده ايلامی نوشته شده است.
کد خبر: ۴۷۸۴۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۵

اختتامیه نهمین جشنواره‌ «اشك انار» و داستان کوتاه «يوسف» فردا دوشنبه 12 اسفند ماه در سالن سلمان هراتی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مازندران برگزار مى شود.
کد خبر: ۴۷۵۳۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۱

معرفی کتاب
این مجموعه به روایت داستان ی و مصور (کمیک استریپ) دفاع مقدس می پردازد.
کد خبر: ۴۶۴۲۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۷

شهید محمدتقی حسینی
سعید عزتی به تازگی درساحرانه به نقل یک داستان زیبا از یک شهید مدافع حرم پرداخته است.
کد خبر: ۴۵۶۷۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۷

دست خشن و پينه بسته اش ، به سر و صورتش کشيد و از ماشين پياده باشد . احساس کرد جوان تر شده ، بقچه اش را زير بغل گرفته بود و از فلکه به طرف گاراژ اليگودرز حرکت کرد . توی فکر بود. با هيچ کس حرف نمي زد...
کد خبر: ۴۵۴۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۷

آئین تجلیل از «احمد دهقان» در استان البرز برگزار می شود؛
حوزه هنری البرز و اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان البرز با همکاری سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری کرج آئین چهل قلم و تجلیل از نویسندگان مطرح و برجسته کشور احمد دهقان را برگزار می‌کنند.
کد خبر: ۴۴۷۸۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۸

خاطرات جبهه
کد خبر: ۴۳۸۲۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۴

یکی از راه‌های حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس که تا حد زیادی می‌تواند در تحقق این امر کمک کند، توجه به کودکان و نوجوانان است. هرچقدر این گروه سنی با مفاهیم دفاع مقدس آشنا شوند، سبب برکاتی است که کمترین آن، پایبندی به دستاوردهای دفاع مقدس است.
کد خبر: ۴۳۴۳۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۹

پس ازشهادت پدرم، هنوزحضورشان را در زندگی خود احساس میكنیم و دربعضی موارد با واسطه هایی مانند خواب یا افراد دیگر ما را راهنمایی میكنند...
کد خبر: ۴۳۲۱۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۳

مادر، من به قربانت بروم، اگر چيزي به تو بگويم قول ميدهي ناراحت نشوي؟ مادر قول داد. محمد سرش را پايين انداخت و گفت...
کد خبر: ۴۳۱۳۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳

گردآورندگان: سرکار خانم ها هاجر رهایی، زری خطیبی فر، ربابه خطیبی فر، زهرا خالصی
در حالی که ؛ به شدت می خندید ، گفت : تو با آب انار وضوگرفتی . از تعجب ، چشمهایم گرد شده بود . گفتم رمضانعلی ! من با آب وضو گرفتم . با آب . در حالی که ؛ بر شدت خنده اش افزوده شده بود ، گفت : حجت ! توا سم این روستا را می دانی چیست ؟ گفتم : خوب آره روستای انار . گفت: مگه تو با آب این روستا وضو نگرفتی ؟ گفتم : بله دو بار گفت : خوب ، حالا دیدی تو با آب انار وضو گرفتی . من تازه متوجه منظورش شده بودم با او شروع به خندیدن کردم
کد خبر: ۴۳۰۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹

نویسندگان سر کار خانم ها سمیرا ثباتی مقدم، راضیه دخانیان و فاطمه طاهریان
صوت قرآن رضا در فضا می پیچد : « اذا الشمس کورت . و اذا النجوم انکدرت . و اذا الجبال سیرت . و اذا العشار عطلت ... و اذا المووده سئلت . بای ذنب قتلت . » انعکاس صدا همه جا را در خود گرفته . انگار تمام بیابان با او هم نوا شده اند . تمام بیابان و هر چه در آن است : گوشت و استخوان و پلاک !
کد خبر: ۴۲۸۸۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۵

دبیر نخستین جشنواره فرهنگی، هنری و ادبی جوانان مدافع حرم از برگزاری نخستین دوره این جشنواره در قم خبر داد و گفت: فراخوان این جشنواره به‌زودی اعلام می‌شود.
کد خبر: ۴۲۸۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹

پس از يتيم شدن من چوپان کدخدا شدم . برادر کوچکم هم در خانه ی کدخدا بود . روزی از روزها گله ی کدخدا را بيرون از ده بردم اما بسيار سردم بود و هميشه زير سنگی بزرگ تکيه می دادم بعد از چند دقيقه که بلند شدم ديدم تا گله نيست پا به فرار گذاشتم . گريان و نالان می دويدم تا پس از چند دقيقه حرکت گله را پيدا کردم و مشغول شمردن گله شدم . ديدم تا بره ای کم آمده و باز هم مرتباً با کوشش بيشتر شمردم و باز هم يک بره کم آمد فکر می کردم بار الها اين بره چه شده ؟ آيا زنده هست يا گرگ خورده ؟ خيلی دنبال بره گشتم اما خبری از بره نبود .
کد خبر: ۴۲۸۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۷

هوا که گرم شد گله را به سوی رودخانه بردم تا سيراب سازم ولی بين راه به فکر باغ کدخدا افتادم که دارای سيب و زرد آلو و غيره بود . پيش از ظهر گله را به رودخانه رساندم و به خاطر گرمی هوا گله خوابيده به سراغ باغ رفتم تا غذائی پيدا کنم . اما ناگفته نماند که باغبان مردی سياه چهره و بداخلاق بود . بالاخره گرسنگی مجالم نداد مثل گربه خود را به داخل باغ پراندم و شروع کردم به خوردن.
کد خبر: ۴۲۸۱۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵

يکی از روزهای زمستان برای ديدار يکی از دوستانم روانه ی روستائی شدم . فاصله ی روستا با شهر بسيار دور بود و اين فاصله را می بايست با پاي پياده پيموده ، در اطراف راه جنگل بسيار بود و بيابانی در قلب انسان ها وحشت ايجاد می کرد . صدای هر جانواری ، پرنده ای ، انسانی به گوش انسان می خورد لرزه بر اندامش می انداخت و در راه رفتن پافشاری می کرد. من تمام اين مشقات و رنجها را پشت سر گذاشتم و راه را با هزار زحمت طی کردم تا بدان روستای مورد نظر رسيدم .
کد خبر: ۴۲۷۶۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۰

خدا نكند كسي از مسلمين بخصوص شيعيان علي (ع) روانه جهنم ابدي شوند به خدا سوگند همه ما خواهيم مرد و هيچكداممان زنده نمي مانيم . چه سعادتي بهتر از راه سرخ حق كه شيفته معشوق باشيم و آنرا در بغل بگيريم .
کد خبر: ۴۱۸۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۱۶

کتاب داستان ی «زخم پنهان» با قلم توانای « حمیده نظرزاده» به رشته تحریر در آمده است. این داستان شیوا و خواندنی را نشر شاهد در سال 1386برای اولین بار در شمارگان 3000نسخه وبا قیمت 7500 ریال منتشر کرد. چاپ و صحافی این کتاب بر عهده سازمان فرهنگی سیاحتی کوثر بوده است...
کد خبر: ۴۱۵۷۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۱۱