خاطرات رزمندگان - صفحه 4

خاطرات رزمندگان
خاطرات یک رزمنده کرمانشاهی؛

در وصال جانان

نوید شاهد- " جهانبخش اسماعیلی" پیشکسوت و رزمنده دوران دفاع مقدس می گوید:« پانزدهم اسفند 1366 در گردان بدر دو سرباز بی سیم چی که برای تعمیرخطوط تلفن آمده بودند با ما همراه شدند حدود 700 متر از ما فاصله گرفتند که دشمن آنها را با خمپاره زد هر دوی آنها آرام بوسه ای بر خاک زدند و به سوی آسمان پرواز کردند.»
خاطرات رزمنده کرمانشاهی؛

زبیدات عراق و بچه های اطلاعات عملیات

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید: «کار بچه‌های اطلاعات عملیات بسیار سخت و مهم بود. هر لحظه احتمال برخورد با مین و گرفتار شدن در کمین عراقی ها وجود داشت. بچه‌های اطلاعات عملیات باید همیشه آمادگی شهادت، اسارت و یا هر اتفاق دیگری را در خود حفظ می کردند.»
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله:

حاج قاسم فرمان انفجار پل را صادر کرد

نوید شاهد- فرمانده لشكر(حاج قاسم) از شكاف به وجود آمده در پل كانال زوجي راضي نبود. احتمال مي داد عراقي ها بتوانند از آن شكاف به مواضع ما نفوذ كنند. از ما خواست يك بار ديگر پل را منفجر كنيم.
روایتی خواندنی از از زبان یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛

انهدام ارتش عراق توسط پیشمرگان کرد

نوید شاهد - "سید عامر صالحی" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید:« ساعت 2 بعد از ظهر بود که پیشمرگان کرد می خواستند ارتش عراق را با خمپاره 120 بزنند. دیده بان با بی سیم به خدمه ی خمپاره، گرا می داد و می گفت خیلی جلو می زنید باید مقداری عقب تر بزنید یکی از بچه ها گفت دیده بان می گوید باید ما عقب بکشیم تا بتوانیم هدف را بزنیم....»
روایتی خواندنی از زبان یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛

بدون معطلی شلیک کنید

نوید شاهد - "علیمراد مرادی گوهر حقانی" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید: «من به سنگرهای کمین گروهانم گفته بودم: اگر حرکتی از رو به رو مشاهده کردید، بدون استثنا شلیک کنید. ما از پیشروی آن ها خبر نداشتیم برای همین نگهبان ها به محض دیدن آن ها شروع به تیراندازی کردند. بعد از اطلاع گرفتن از گردان فهمیدیم آن ها که نیروهای گشتی خودمان هستند و تیراندازی را متوقف کردیم.»
روایتی خواندنی از از زبان یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛

72 ساعت در محاصره

نوید شاهد - "جمشید امیری" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید:« نیروهای ضد انقلاب با کالیبر 50 روی ارتفاعات منطقه مستقر شده بودند و اجازه نمی دادند بالگردهای هوانیروز به ما کمک کنند.این محاصره حدود 72 ساعت طول کشید. بچه ها از نظر غذا دادن و نداشتن امنیت، سختی بسیار زیادی کشیدند...»
روایتی خواندنی از زبان یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛

قناسه ی کارساز

نوید شاهد - "علی میری" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید: «تفنگ های ما "کلاشینگف" بود و دقت زیادی نداشت. من با دوربینی که داشتم، یک نفر از آن ها را دیدم و به فرمانده نشان دادم. فرمانده او را زد نفر دوم را هم شناسایی کردم او هم کشته شد. به هر حال به این ترتیب پانزده نفرشان را به هلاکت رساندیم و مابقی متواری شدند. شیرازه ی کار دشمن از هم پاشید و ما از کمین نجات پیدا کردیم.»

خاطرات رزمنده کرمانشاهی در منطقه عملیاتی ماووت عراق/ نجات از یخبدان، کولاک و ناامیدی

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «من در حالی که خودم خیلی امید به زنده ماندن نداشتم اما سعی می کردم به دوستانم روحیه بدهم. می گفتم: خدا کریم است، حتما امشب در این جاده تردد صورت می گیرد. نهایتا در حالی که چیزی نمانده بود تسلیم سرما و یخبندان و ناامیدی شویم، نزدیک ساعت 11 شب که بوران و کولاک غوغا می کرد، از روبرو نور ضعیفی توجه مان را جلب کرد...»

کتاب «دوشکاچی» روایت رزمنده‌ای که پای خود را به تیربار بست

نوید شاهد- رئیس حوزه هنری استان کرمانشاه گفت: روایت «دوشکاچی» از یک عکس قابل تأمل در جنگ است که برای شکستن محاصره نیروهای دشمن پای خود را به تیربار بست تا آتش دشمن را خاموش کند.
خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 19؛

فرار عقرب ها با خواندن دعا

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید:« رفتیم پیش فرمانده ی آتش بار ( عزیز علی شهبازی ) و یک روحانی هم آنجا بود، یک چراغ فانوس هم روشن بود. دیدم عقرب های زرد کوچک زیادی همین طور رفت و آمد می کردند. خواستم برگردم، آن روحانی از من پرسید نیامده می خواهی برگردی؟»
خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 15؛

عبور از رودخانه خروشان با قایق دست ساز

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید: «وارد رودخانه که شدیم، شدت جریان آب را که بسیار زیاد بود، بیش تر احساس می کردیم، به طوری که کرم اللهی نتوانست قایق را آن طور که می‌خواست هدایت کند اما مرتب تکرار می‌کرد که نترسید، نترسید...»

جلد اول کتاب «خاکریز»، گزیده‌ای از خاطرات دفاع مقدس استان قزوین

جلد اول کتاب «خاکریز»، گزیده‌ای از خاطرات دفاع مقدس استان قزوین است که برای نخستین بار سال 1391 با دو هزار نسخه به چاپ رسیده است.

فیلم | خاطرات رزمندگان و همرزمان شهدا

"علی نجف شجاعیان"از رزمندگان دوران دفاع مقدس می گوید: پیام من به ملت ایران این است که وحدت و یکپارچگی خود را حفظ کنند و با تمام توان از اسلام و جبهه ها حمایت نمایند.

سرود من مسلمانم!

تا اولین بیت سرود یعنی جمله «من مسلمانم» را به زبان راندم، صادق از داخل سنگر فرماندهی فریاد زد «من نمی‌دانم». ناگهان خنده و گریه رزمنده‌ها... ادامه این خاطره از «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

نماز شکر زیر باران گلوله

شهید "محمد مراد گراوند "گفت: به شکرانه ی این پیروزی برویم روی جاده ی آسفالت نماز شکر بخوانیم. گفتم: " همین جا هم می توانیم نماز شکر بخوانیم " اما با اصرار او حرکت کردیم هنوز به جاده نرسیده بودیم که عراقی ها ما را به رگبار بستند.

برشی از کتاب "اکیپ حاج هادی"

نوید شاهد به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی برشی از کتاب پر مخاطب«اکیپ حاج هادی» را برای مخاطبین خود به اشتراک می گذارد.
خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات عمليات لشکر ثارالله؛

حادثه در هور

همين که به سنگر کمين رسيديم، قايق را زير رگبار گرفتند‌. همه کف قايق خوابيديم، سکاندار همانطور که خوابيده بود با مهارت قايق را از مقابل کمين عبور داد. هنوز درست و حسابي از کمين رد نشده بوديم که موتور قايق خاموش شد.

گزارش تصویری| برگزاری نشست نقد و بررسی کتاب "بلدچی"

نشست نقد و بررسی کتاب "بلدچی" به قلم "اسماعیل سپه وند" از جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و "یدالله قائم پناه" از منتقدین این کتاب در روز شنبه سیزدهم مهر ماه در کتابخانه روستاهای زمان آباد و طالب آباد برگزار شد. گزارش تصویری نوید شاهد از این مراسم را ببینید.

نشست نقد و بررسی کتاب "بلدچی" برگزار شد

نشست نقد و بررسی کتاب بلدچی نوشته اسماعیل سپه وند از جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، به همت بخشداری قلعه نو و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان ری در روستاهای زمان آباد و طالب آباد برگزار گردید.
خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ثارالله؛

شناسایی روی شانه های ابراهیم

محمدرضا مرادي روي شانه هاي ابراهیم پريد، گلوله هاي خمپاره دراطراف به زمين مي آمد . فريادزدم: «چه كار مي كنيد ، مواظب باشيد .» ابراهيم گفت: «منطقه را شناسايي مي كنيم».
طراحی و تولید: ایران سامانه