داریوش ذوالفقاری - صفحه 3

داریوش ذوالفقاری

تکرار...

آن گاه سرفه خواهی کرد / میان بارش خاطرات / -لایه ­ای زخیم تو را فرا می­گیرد

«شیمیایی» سروده ای از عبدالحسین رحمتی

پیچید گاز خردل / بر مخمل تنش آه / تاول به روی تاول

بابای من شهید است

یک سفره مثل هر سال / تنگ بلور ماهی / یک عالمه خوراکی

«سرو»

مهدی عموی خوبم / از بچه­ های جنگ است

درس ما تفنگ ماست...

اسم کوچکم «لیلا»ست / اسم مادرم «حور» است / اسم خوب بابا... او / سال­ها ز ما دور است

ویلچر سیمی

با ویلچر سیمی / در کوچه می­گردی / چون بچه می­ آیی / با آن که یک مردی

کبوترانه

برخاستم از خواب اما باورم نیست / هم­سنگرم! هم­سنگرم! هم­سنگرم! نیست

سروده علي احدي تقدیم به شهدای گمنام و مادران شهدا

در گوشه­ اي از خاك كم كم جات پيدا شد / كم كم سرت، دستت، پلاكت ، پات پيدا شد

غم سربازها

شطرنج بازی مي‌کند امّــا نمی­داند / در آستــیـنــش مـُـهره های مار هم دارد!

عشق آغاز

کوه‎ها خوب میشناسندت، کوه‎ها با تو آشنا هستند

سروده «علی اصغر شیری» تقدیم به شهدای عاشورایی

دشت را ابر تیره پوشانده، یاسمن‌ها به گریه افتادند...

«دستان بسته» در توصیف تشییع جنازۀ تاریخی شهدای غواص

دستان باز چشم به دستان بسته­ اند آب­ آور همیشۀ دنیاست دست­ها
طراحی و تولید: ایران سامانه