مادر شهید آخی: پسرم گفت بايد همه به كشورمان خدمت كنيم
به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی: شهید رضا آخی یازدهم شهریور 1351 در روستای توپ چنار از توابع شهرتان بجنورد به دنیا آمد. پدرش گل محمد کشاورز بود و مادرش مریم نام داشت. رضا به عنوان سرباز ارتش خدمت می کرد و در نهایت هجدهم بهمن 1370 در اندیمشک هنگام انجام ماموریت دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. نوید شاهد گفتگویی با مادر گرانقدر این شهید انجام داده که در ادامه می خوانید.
نوید شاهد خراسان شمالی: مادر جان لطفاً خودتان را معرفی کنید.
مادر شهید: مریم پیراهن کاغذی هستم مادر شهید رضا آخی از روستای توپ چنار.
نوید شاهد خراسان شمالی: لطفاً از رضا بگویید که چندمین فرزند خانواده بود و در کجا به دنیا آمد؟
مادر شهید: ايشان در روستاي توپ چنار روز جمعه ساعت 8 صبح به دنيا آمد. قبل از اين من پسر نداشتم به ترتيب اول و دوم، دختر و ايشان فرزند سوم بودند. نذر كردم كه اگر خدا به من پسر بدهد اسمش را رضا بگذارم بعد از تولد از ملايي در روستا دعوت كردم تا در گوش فرزندم اذان اقامه كند.
نوید شاهد خراسان شمالی: لطفاً از دوران کودکی شهید برایمان تعریف کنید.
مادر شهید: رضا واقعاً پسر خوب و حرف گوشی کنی بود. هر چه به او میگفتیم گوش میکرد و خواهانش را دوست داشت و همیشه به آنها احترام میگذاشت.
نوید شاهد خراسان شمالی: لطفاً از خصوصیات فرزندتان برایمان تعریف کنید.
مادر شهید: پولهایی را كه به ايشان میدادیم را پسانداز میکرد، دوستان صمیمیاش حسن علي جوان و شكر قديمي و علي صالحي بودند. پسر شوخي بود و هميشه میگفت بايد برايم زن بگيريد و ... زمان جنگ بود و دامادم شهيد شد. آن موقع رضا سنش كم بود و میگفت بايد من هم به جبهه بروم و شهيد شوم. خواهرش (همسر شهيد) شهر بود و به همين خاطر پسرم به شهر میآمد تا مواظب خواهر و بچههایش باشد. علاقه زيادي به امام داشت ايشان از مال دنيا چيزي نداشت و خيلي به فكر خواهرش بود و مدام خبر اقوام بیبضاعت را میگرفت. رضا در محیط خانه بیشتر از من حرفشنوی داشت.
نوید شاهد خراسان شمالی: شهید به چه چیزی بیشتر علاقه داشت؟
مادر شهید: ايشان میانهای با فيلم و موسيقي نداشت و براي نماز و ايام محرم به مسجد میرفت. رضا علاقه زیادی به امام داشت و همیشه سخنانش را گوش میداد.
نوید شاهد خراسان شمالی: شهید در چه سالی به جبهه اعزام شد؟
مادر شهید: يك سال به سربازیاش مانده بود كه داوطلبانه به خدمت سربازي رفت.
به پسرم گفتم خواهر و برادرانت هنوز كوچك هستند به سربازي نرو ولي گفت مادر من علاقه دارم و بايد بروم. موقع آموزش به كرمان رفت، روزي كه براي اولين بار داشت میرفت برايش غذاي توراهی درست كردم و همه فاميل جمع شدند و بعد افراد خانواده تا آشخانه با ايشان رفتند ولي من نرفتم و برايش فقط آب و آينه و قرآن هم آماده كردم و اين اولين باري بود كه از محيط خانه دور میشد.
خيلي به فكر خانواده بود. وقتي به ايشان پول میدادم خرج نمیکرد و براي خواهر و برادرش چيزي میخرید بعد از مدتي كه از سربازیاش گذشته بود رفتارش خيلي تغيير كرده بود و عاقلتر شده بود و میگفت بايد همه به كشورمان خدمت كنيم و برادرانم نيز بايد به كشورمان خدمت نمايند.
نوید شاهد خراسان شمالی: لطفاً از نحوه شهادتش برایمان تعریف کنید.
مادر شهید: رضا بعد از سربازی به کرمان اعزامشده بود 40 روز براي تكاوري به تهران رفت و بعدازآن به مشهد رفت. سه ماه مانده بود كه خدمتش تمام شود كه جهت انجام كاري سه روز به انديمشك میرود كه در همانجا تصادف میکند.
نوید شاهد خراسان شمالی: آیا نامه و یا دستخطی برایتان می فرستاد؟
مادر شهید: بله می فرستاد و در نامه هایش همیشه از احوالات همه می پرسید و می گفت حلالم کنید.
نوید شاهد خراسان شمالی: چه کسی خبر شهادتش را به شما داد؟
مادر شهید: یک روز بیرون از منزل بودم وقتی به خانه برگشتم ديدم دامادم دنبال عكس پسرم میگردد و با پسرعمههایش صحبت میکند با ديدن من ساكت شدند، قسمش دادم كه راست بگويد و بعد به خانه دخترم در ناظر آباد آمديم و ديدم دخترم گريه میکند و میگوید كه همسرم شهيد شده و برادرم نيز رفت، من هم لباس سياه پوشيدم و فهميدم که پسرم درراه خدمت به شهادت رسيده است.
نوید شاهد خراسان شمالی: آیا خوابی از شهید دیده بودید؟
مادر شهید: بله، من خواب شهادتش را ديدم و خواهرش نيز تعريف میکرد كه شهيد را در خوابدیده و برايمان تعريف كرد كه برادرم تصادف كرده بود و ملحفه سفيدی را نيز رويش كشيده بودند. پسرم میگفت من میخواهم شهيد شوم.
نوید شاهد خراسان شمالی: لطفاً از بعد شهادت رضا و حال و هوای خودتان برایمان تعریف کنید.
مادر شهید: رفتن ايشان در زندگي ما خيلي تأثیر داشت. موقع كه ساكش را براي ما آوردند تمام لباسهایش داخل آن بود. شهيد رابطه عميقي با ائمه داشت و زياد به زيارت حرم امام رضا (ع) میرفت. موقع رفتن از من حلاليت خواست و گفت مادر برايم زحمت كشيدي، مرا حلال كن.
منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خراسان شمالی
تنظیم : مریم سلاخی