مَه در مِه روایتگر زندگی شهید ایرج رستمی
نوید شاهد: کتاب «مَه در مِه» به نویسندگی «محبوبه معراجیپور» نگاهی به زندگی شهید «ایرج رستمی» مسئول عملیات ستاد جنگهای نامنظم دارد. در این کتاب خاطرات همسر شهید «ایرج رستمی» و خاطرات همرزمان این شهید بزرگوار، آقایان (محمد نخستین)، (حسن شاهحسینی)، (سید کاظم فرتاش)، (سیروس بادپا)، (محمدرضا هاشمی مقدم)، (مصطفی حاج محمدی)، (رحمت الله ذاکر)، (مقصود طائفی)، (ناصر شیرازی)، (فریدون گنجور) و خلبان (عابدی) بیان شده است.
خاطرهای از همسر شهید ایرج رستمی که در کتاب «مَه در مِه» آمده است:
یک آذرماه دوباره روز اعزام او به جبهه بود، روزی که باید از خانه و
خانواده جدا میشد. به خدا توکل کرد و به نماز ایستاد. نمازش که تمام شد، تسبیح
مشکی رنگ دانه ریزش را برداشت و شروع کرد به خواندن تسبیحات حضرت زهرا (س).
جانمازش را جمع کرد و با کمک عصایش برخاست و پشت پنجره ایستاد... نفس عمیقی کشید و رو کرد به همسرش و لبخند زد: «باید بروم دشمن به خاک
میهنم تجاوز کرده. ۲۰ سال حقوق این مملکت را گرفتم حالا که
به من نیاز دارد چرا نباید بروم!»
(همسر شهید ایرج رستمی) که پشت سر او به نماز
ایستاده بود سجادهاش را جمع کرد ... و با عصبانیت سربلند کرد و گفت: «خدایا ...
مگر نخواسته بودم او را از جبهه و جنگ دور کنی؟ جناب سروان نمیخواهم بروی... من و بچهها چه میشویم؟ من همسر میخواهم بچهها پدر میخواهند حق نداری
بروی جنگ!» ...
سروان که هنوز نمیتوانست خوب راه برود (شهید ایرج رستمی در عملیات کردستان
زخمی شد و پای راستش را تا زانو گچ گرفتند)، قدمی به سوی او برداشت.... عفت میدانست
پای همسرش درد دارد، اما به روی خودش نمیآورد. همیشه همین طور بود. صبور و کم حرف.
نزدیک شد. دستش را گرفت و گفت: «دیگر نمیشناسمت».
اما من تو را به خوبی میشناسم عفت جان! ...
همسرش بغض کرد و گفت: «گناه است اگر زنی بخواهد مردش در کنارش باشد؟»...
سروان کمی دلشوره پیدا کرد و گفت: «به خدا توکل کن!»
عفت، با اوقات تلخی گفت: «جوری میگویی خدا که انگار من خدا را نمیشناسم.
من همسرم را میخواهم. گناه است!»...
خاطرنشان میشود، «ایرج رستمی» ۲۶ شهریورماه سال ۱۳۲۰ در شهر «آشخانه» از توابع خراسان شمالی به دنیا آمد و
پس از پایان دوران تحصیل مقدماتی، راهی دوره سربازی در مشهد مقدس شد. وی پس از
اتمام دوران سربازی به ارتش ملحق شد و سپس به نیروی هوابرد شیراز منتقل و همزمان
با خدمت در ارتش موفق به اخذ دیپلم شد و توانست به دانشگاه افسری نیز راه پیدا کند.
رستمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با گسترش دامنه آتش فتنه داخلی، از سوی
ارتش به کردستان اعزام و در آن جا با (شهید) «مصطفی چمران» آشنا شد. وی به همراه
چمران در کردستان مجروح و برای مداوا به تهران منتقل شد که دوره درمانش ۹ ماه به طول انجامید. پس از بهبودی و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهههای حق
علیه باطل شد و پس از مدتی به دستور چمران، مرکز آموزش نیروهای ستاد جنگهای
نامنظم را راهاندازی کرد و مسئولیت آن مرکز از سوی چمران بر عهده وی گذاشته شد.
برخی از عملیاتهای رستمی در ستاد جنگهای نامنظم شامل حفاظت از سد «کوهه» که با آب انداختن موجب عقبنشینی نیروهای عراق شد، عملیات ۲۸ صفر، عملیات ۶۰/۱۱/۰۱، حمله به سد خاکی و دژ عراق در منطقه
«فرسیه»، «دبحردان» و «کوهه»، عملیات «مالکیه» و جلوگیری از نفوذ عراق به
«سوسنگرد» بعد از شکست عملیات ۲۸ صفر، نفوذ به عمق ۲۰ کیلومتری عقبه نیروهای عراق از «سوسنگرد» تا روستای «سیدخلف»، «حمود عاصی» و
«جابرحسن» و اشراف به عقبه عراق جهت انجام عملیات «اللهاکبر» و «دهلاویه»، فتح
تپههای «اللهاکبر»، عملیات «شحیطیه» (شهید شاهسون) و عملیات «دهلاویه» است.
ایرج رستمی در بامداد ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در حالی که با همرزمانش درگیری سختی
با دشمن بعثی داشتند بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن در منطقه «دهلاویه» به درجه رفیع
شهادت نائل آمد.