زندگینامه سردار شهید داود گریوانی
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
داوود
سال 1344 روستای علی گل از توابع شهرستان بجنورد شاهد به دنیا آمدن کسی بود که امام آنها را سربازان در گهواره نامیدند.
داوود گریوانی در نوجوانی هنگامی که 13 سال بیشتر ندارد، مادر مهربان و دلسوز خود را از دست داده و از مهر و محبت مادری محروم می شود.
پس از انقلاب
پس از انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی در سال1359 به فرمان امام لبیک گفته و در سال60 برای اعزام داوطلبانه به جبهه با چند تن از دوستان از جمله پسر عمویش شهید زکریا گریوانی به عضویت بسیج در آمده و دوره آموزش مقدماتی را در پادگان شهید بهشتی بجنورد می گذراند.
جنگ
در همان ابتدای ورود به جنگ در عملیات رمضان پسر عمویش به شهادت رسیده و خودش هم مجروح شده و هنوز بهبود نیافته است که دوباره به جبهه باز میگردد.
به علت شجاعت و شهامتی که در مبارزه با دشمن از خود نشان داده، به واحد تخریب منتقل و به نحو احسن در این واحد پرخطر مشغول به خدمت می شود.
پس از گذشت مدتی به واحد اطلاعات منتقل می شود و در همین زمان از او درخواست می شود که به عضویت رسمی سپاه درآید و داوود در جواب می گوید: فعلا وظیفه ما جنگیدن و بیرون راندن دشمن از خاک کشور است. فرقی نمی کند که ما، در سپاه ، بسیج و یا در چه سمت و پستی باشیم.
اما با اسرار مکرر فرماندهان به اعضاء رسمی سپاه می پیوندد.
شایستگی هایش باعث معرفی و ادامه خدمت او به عنوان فرمانده گروهان غواصان می شود.
شهادت
تصورش این بوده که در والفجر8 به شهادت می رسد، اما چنین نشد. یک سال بعد، وقتی از عملیات کربلای 4 که لو رفته بوده بر می گردد و می بیند که خبری از شهادت نیست و خیلی از هم رزمانش زخمی، اسیر یا شهید شده اند، غمگین و افسرده می رود داخل یکی از سنگرها می نشیند. حالت عجیبی داشت. دگرگون بود.
سنگری که داوود در آن بود، آنقدر محکم بود که حتی راکت های هواپیما کمتر به او اثر می کرد. ناگهان گلوله یا خمپاره ای نزدیک سنگر منفجر می شود و ترکش آن به قلب داوود نفوذ می کند.
داوود آسمانی می شود.