خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «محمد خرمی» میگوید: «اخلاق خیلی خوبی داشت، مقید به خواندن نماز اول وقت بود. شهید شش ماه بعد از ازدواجمان عازم جبهه شد. زمانی که میخواست به جبهه برود، مرتب ساکش را بر میداشت تا دم در میرفت و برمیگشت، گفت از رفتنم ناراحت نشو. یکی از دوستداران خدا بود. از خدا خواست که بعد از برادرش علی، خودش هم به شهادت برسد.»