گفته های اسارت

گفته های اسارت

بُرش دوم از کتاب" گفته‌هایی از اسارت"

نوید شاهد - در قسمتی از کتاب" گفته‌هایی از اسارت"، روزهای سخت و غم انگیز اسارت را روایت می کند که می خوانیم: «در نیمه های یکی از شب ها، صدای فریاد نگهبانان و باز شدن درب آسایشگاه همه را حیرت زده کرد. افسر عراقی فریاد می زد: یالا بلند شوید، یالا بلند شوید...»
طراحی و تولید: ایران سامانه