گردآورندگان: سرکار خانم ها هاجر رهایی، زری خطیبی فر، ربابه خطیبی فر، زهرا خالصی
در حالی که ؛ به شدت می خندید ، گفت : تو با آب انار وضوگرفتی . از تعجب ، چشمهایم گرد شده بود . گفتم رمضانعلی ! من با آب وضو گرفتم . با آب . در حالی که ؛ بر شدت خنده اش افزوده شده بود ، گفت : حجت ! توا سم این روستا را می دانی چیست ؟ گفتم : خوب آره روستای انار . گفت: مگه تو با آب این روستا وضو نگرفتی ؟ گفتم : بله دو بار گفت : خوب ، حالا دیدی تو با آب انار وضو گرفتی . من تازه متوجه منظورش شده بودم با او شروع به خندیدن کردم