زندگی عاشقانه

زندگی عاشقانه
قسمت سوم خاطرات شهید «حسین عابدینی»

دلگویه‌های خواهرانه از ازدواجی عاشقانه

خواهر شهید «حسین عابدینی» نقل می‌کند: «عصر بود که عروس خانم آمد و گفت: دارم می‌رم مسجد صاحب‌الزمان. می‌خوام برم نماز بخونم و از آقا اجازه ازدواج بگیرم.صبح باید برمی‌گشتم سمنان. گفتم: تکلیف ما چی شد؟» سرش را پایین انداخت و با یک دنیا حیا گفت: من حسین رو قبول کردم. از سختی‌ها زندگی با حسین گفتم اما گفت: نگران نباشین آبجی! من می‌خوام به حسین خدمت کنم.»
قسمت دوم خاطرات شهید «حسین عابدینی»

زندگی عاشقانه در کنار جانباز اعصاب و روان

همسر شهید «حسین عابدینی» نقل می‌کند: «تا آخر زندگی کوتاهمان بدون هم جایی نرفتیم و هرگز از هم فاصله نگرفتیم. هر روز به عشق او از خواب بلند می‌شدم. به عشق او غذا درست می‌کردم و... بعد منتظر می‌ماندم تا بگوید: بریم بیرون؟ مثل دو مرغ عشق با هم راه می‌افتادیم.»

زندگی شهدا، سرشار از عشق و سادگی بود

نوید شاهد _ سرپرست بنیاد شهید و امور ایثارگران استان همدان گفت: شهدا درنهایت ساده زیستی، بسیار عاشقانه ازدواج و زندگی می‌کردند.
در گفت‌وگو با نوید شاهد قزوین مطرح شد

روایتی از 35 سال زندگی عاشقانه /در 14 سالگی تصمیم گرفتم با جانباز ازدواج کنم

14 ساله بودم که تصمیم گرفتم با یک جانباز ازدواج کنم، وقتی که همسرم برای مداوای پایش به خانه ما می‌آمد، در این رفت و آمدها چشم‌هایمان همدیگر را گرفت و سخت عاشق هم شدیم، گفتم یا محمدحسن یا هیچ‌کس... آنچه می‌خوانید روایتی از 35 سال زندگی عاشقانه مهرانگیز دری همسر جانباز 70 درصد است.
طراحی و تولید: ایران سامانه