قسمت چهارم خاطرات شهید انقلاب «محمدعلی ایجی»
همسر شهید «محمدعلی ایجی» نقل میکند: «حرفهای دیشب محمد در گوشش میپیچید: به دلم افتاده که توی این راه کشته میشم. انشاءالله امام میآد و شاه سرنگون میشه! مبادا امام رو تنها بذارین! مرور روزهای با او بودن به یادش آورد که هرگز با هم ننشستهاند، الا اینکه محمد صحبت خدا و امام را داشته است.»