نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
شهدای امروز هشتم آبانماه
خاطرات شهید معظم مسعودبهبویی دولت سرایی
کد خبر: ۳۹۲۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۹

ازدواج هم باید برای خدا باشد. ما این کار را برای خدا انجام می دهیم و من خودم را برای کار بزرگتری آماده می کنم.
کد خبر: ۳۹۲۶۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۰

نزدیکی های صبح به ما خبر رسید که باید برگردیم. از طرفی بی سیم ما از کار افتاده بود و از طرفی بچه های گروهان من در میدان مین گرفتار شده بودند، رفتم و آنان را صدا زدم. هوا تازه داشت روشن می شد. نوبخت به من گفت: نمازت را خواندی؟
کد خبر: ۳۹۲۵۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۰

برگرفته هایی از خاطرات مادر شهید علی ادهم در مورد سیره شهید
می دونین اگه او بشنوه که پشت سرش حرف زدین ناراحت می شه؟
کد خبر: ۳۹۲۳۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۵

یاد یاران
در زمان کودکی چون ما یک سال با هم اختلاف سنی داشتیم خیلی با هم دعوا میکردیم و خیلی با هم لجبازی میکردیم و اکثر اوقات با هم دعوا میکردیم اما وقتی بزرگتر شدیم خیلی بهم وابسته شدیم . او خیلی مهربان بود و به بزرگتر ها احترام میگذاشت....
کد خبر: ۳۹۲۲۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۱

برای اینکه مواضع دشمن را بهتر شناسایی کند، بیش از سی مرتبه عرض اروند را شنا کرده بود تا به خط عراقی ها برسد، منطقه را شناسایی کند و برگردد.
کد خبر: ۳۹۱۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۲

همه چیز جهان آخرت است!
پوستر / برگفته هایی از خاطرات شهید والامقام نور الله اختری
کد خبر: ۳۹۱۴۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

شهیده ˈگلدسته محمدیانˈ از شهدای فرهنگی دوران جنگ تحمیلی شهرستان شیروان، به همراه دختر خردسال و همسرش، در جریان بمباران شهر دزفول توسط دشمن بعثی به دیدار معبود پرکشید
کد خبر: ۳۹۱۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

به نقل از مادر شهید
او بسیار مردم دار و با خدا بود. دوتا از پسرهایم در سپاه کار می کردند. به آنها گفتم: می شود یک زیلو بخرید بیاورید تا در حیاط پهن کنم. دیگر نمی توانم این قالی سنگین را هر روز عصر ببرم بیرون و بیاورم تو. خدابخش گفت:((بله ولی به یک شرط این کار را می کنم اگر این قالی را می دهی ببرم به یک فقیری بدهم برایت زیلو می خرم.
کد خبر: ۳۹۱۳۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۷

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید غلامرضا تهرانی فرزند حسین در سال 1339 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 29/7/59 در جبهه آبادان در جاده تصادف کرده و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۱۳۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

خاطرات شهدای استان سمنان / شهید محمد رضا اخلاقی
خاطرات شهید محمد رضا اخلاقی با موضوع لقمه حلال
کد خبر: ۳۹۱۲۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۴

به نقل از مادر شهید
مشغول نماز که می شدم پشت سرم می ایستاد و گوش می داد و اگر دعایی می کردم، می گفت: (( مادر، ما هر چه داریم از شما داریم))
کد خبر: ۳۹۱۱۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۲

خاطرات شهدا پیرامون مسله حجاب و عفاف
خاطرات شهدا پیرامون مسله حجاب
کد خبر: ۳۹۱۰۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۱

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید شیخ مهدی شرعیات در سال 1323 هجری شمسی در نجف اشرف چشم به جهان گشود. او در 23/6/1384 طی یک اقدام تروریستی در راه بغداد به فیض شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۱۰۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۳۰

خاطره ای از زبان همسر شهید محمد کهدوئی/شهید شاخص فارس
زمانيکه که ما به گلزار شهداء مي رفتيم مي ديدم که خيلي سر خاک مي نشيند و صحبت ميکند هر چه به او مي گفتم تو اينقدر مي نشيني چي مي گي مي گفت بعداٌ مي فهمي که بعد از شهادت متوجه شدم که او براي اينکه شهيد شود از برادرم مي خواست که پيش خدا او را وساطت کند...
کد خبر: ۳۹۱۰۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۸

برگفته از خاطرات پدر شهید
خاطرات شهید والامقام ابوالفضل نیکذات
کد خبر: ۳۹۰۹۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۳

خاطرات شهید رجبعلی احمدیان
وظیفه، وظیفه است، آشنا و فامیل نمیشناسه!
کد خبر: ۳۹۰۸۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۷

ویژه نامه شهیدان رجایی و باهنر " مردان آسمانی"
نوید شاهد: آقای رجايی كه وضع مردم این محل را به خصوص در سالهای 1340 به بعد می دانست كه اكثراً از طبقه سوم جامعه و دارای شغل‌های پایین مثل نفت فروشی ، رفتگری و غالباً فقیر بودند به من گفت مطب تو باید اینجا باشد. در بین این مردم فقیر ، هر چند زحمت می كشی اجر آن را هم از خدا می بری . این توصیه ایشان در حالی بود كه برخی از فامیل مرا به دلیل زدن مطب در این منطقه به شدت ملامت می كردند.
کد خبر: ۳۹۰۳۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۶

یک روز که به مرخصی شهری رفته بودیم ، هنگام بازگشت به پایگاه، یک ماشین سپاه دیدیم که در دره ای سقوط کرده بود. قابل ذکر است که محل خدمت ما استان کردستان ، منطقه کوهستانی پنجوین بود ، وقتی که توقف کردیم دیدیم که یک برادر سپاهی داخل ماشین گیر کرده است. کسی جرات پایین رفتن نداشت. زیرا مسیر صعب العبور بود و اگر کسی به پایین دره می رفت بالا آمدن او خیلی مشکل بود، اما شهید سالم زارعی داوطلبانه و با شجاعت و شهامت بسیار آماده رفتن به پایین دره شد.
کد خبر: ۳۹۰۱۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۳

خاطراتی از سردار شهید مشهدی عبادی
عملیاتى در پیش بود. عملیات مسلم‏بن عقیل. شب آخر بود. وصیت‏نامه‏ها نوشته مى‏شد. هر كس وصیت‏نامه خود را به كسى مى‏سپرد. گردان شهید مدنى آماده عملیات بود و مشدى‏عباد فرمانده یكى از گروه‏هان‏هاى این گردان بود. اصغر قصاب بود و مشدى عباد و یكى دیگر از برادران. مشدى عباد در خودش نمى‏گنجید.
کد خبر: ۳۸۹۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۸