بنیادشهید استان سمنان

بنیادشهید استان سمنان

شاگرد نمونه

شهید "کریم طاهریان" هجدهم فروردین 40 در روستای دهاقین سرخه به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش ربابه نام داشت. وی هجدهم شهریور 59 در محور سردشت‏-بانه هنگام درگيري با نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقين) بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. نوید شاهد سمنان به مناسبت سالروز ولادت، نگاهی به زندگی این شهید گرانقدر داشته است که تقدیم حضور مخاطبین می شود.

برگزاری محفل روایتگری عملیات مرصاد در شاهرود

به گزارش نوید شاهد سمنان، محفل روایتگری شهدا و ایثارگران شهرستان شاهرود با محوریت عملیات مرصاد و با حضور اعضای اطلاعات عملیات تیپ ۱۲ قائم در مقر اجلاسیه شهدا برگزار شد.

معجزه ای به نام آزاد سازی خرمشهر

آماده می‌شدیم تا عملیاتی بزرگتر از فتح‌المبین انجام دهیم؛ عملیاتی که چشم دنیا به آن دوخته شده بود. قلب مردم ایران هم به این عملیات پیوند خورده بود؛ آزاد‌سازی خرمشهر. خرمشهر یک شهر کوچک بود، ولی عملیات بیت‌المقدس عملیات بسیار بزرگی بود

زندگی نامه شهید حسین جندالله/مرگ در کاخ های محکم

بیاد خدا باشید و هرگز غم و اندوه را به خود راه ندهید. چون مرگ برای همگان وجود دارد. همانطور که خدا در قرآن کریم می فرماید: هر کجا باشید مرگ شما را در خواهد یافت اگر چه در کاخ های محکم باشید
وصیت نام شهید غلامرضا خان محمدی

راهمان را از حسین آموختیم

و بايد بدانيد و آیندگان بدانند كه اين راه را ما از رهبر آزادگان حسين ابن على آموختيم و بدانيد كه راه مستقيم همين راه است و شهدا نعمت آن را بردند
وصیت نامه شهید حسین فیصلی

دشمنان را دل شاد نکنیم

پيام من حقير به امت حزب الله اين است كه هرگز جبهه ها را خالى نگذاريد و به پيام امامتان لبيك گوييد و مگذاريد پرچم اسلام به زمين افتد. از امت حزب الله مى خواهم كه مساجد را نيز هميشه پر نگه دارند و مگذارندكه دل دشمنان اسلام از خالى بودن مساجد شاد شود و همچنين پشت جبهه را گرم نگه دارند.
زندگی نامه

زندگی نامه شهید ابراهیم کریمی

نوید شاهد سمنان: ابراهیم کریمی هفدهم آذر 1345، در روستای حسین‏ آباد کالپوش از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. پدرش اکبر و مادرش لیلا نام داشت. خواندن و نوشتن نمی ‏دانست. کشاورز بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم اسفند 1363، در شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، سینه و پا، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
وصیت نامه شهید حاج رمضانعلی ملک برمی

خونبهای ما خداست

امت اسلامي ايران، ملت شهيد پرور از آنجا كه من خود را يك فرد مسلمان دانستم رفتم به جبهه تا اسلام را ياري نمايم و اينك كه من شهيد شده ام تازه زندگي خودم را آغاز نموده ام و اين را بايد بدانيد كه چه معامله اي از اين بهتر كه خون بدهی خونبهايت خدا باشد خون بدهی فشار قبر نداشته باشي و در بهشت باشيد كه درختهاي آن و نهرهاي آب در زير آنها جاري باشد زندگي كني با پيغمبر و امامان همنشين باشي برادران عزيز بياييد به جبهه ها، نداي امام خود را لبيك گفته و جاي خالي برادراني را كه شهيد شده اند پر نماييد.
وصیت نامه شهید محمود طاهریان

تنها وصیتم، طلب بخشش است...

تنها وصيت من، طلب بخشش از درگاه ايزد منان است و دعا براى آمرزش بنده ، پدر و مادرم بنده فرزندى نبودم كه شما را از خود خشنود سازم از شما طلب بخشش مى كنم . از همه مردم هم تنها خواهشى كه دارم بنده را و خطاهايم را ببخشيد

از مشهد تا هورالعظیم؛ دانشجوی سنگر علم و جهاد

در لحظه‌های ناب اجابت، چه از او خواستيد كه اينگونه گلچين‌تان كرد و در سايه خويش در بوستان رضا مأوايتان داد چه رازي بود در آن اشك هاي نيمه شب كه شما را به درياي بي كران نور، راه داد بياييد به ما خاكيان زمين گير هم، رمز و راز عاشقي را بياموزيد بياييد و دستان خسته ما را هم بگيريد و از اين مرداب وحشي تكرار بيرون بكشيد

راه من همان راه هابیل است...

شهید «علی ‌رضی‌آبادی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «اى مردم من از روى آگاهى كامل عازم به جبهه شدم چونكه اين راه را شناختم كه اين راه همين راهى است كه هابيل در اول زيست انسان در زمين دنبال اين راه رفت و بعد پيامبران و ائمه اطهار و مجتهدين و خلاصه رسيد به ما و ما اين راه را ادامه مى دهيم و از خداوند متعال بهشت نمى خواهم كه جانم را به او هديه مى كنم و فقط از او پيروزى اسلام در كل جهان را مى خواهم و جانم را مى دهم به اميد پيروزى ايران و فتح كربلا و نجف.»
زندگی نامه

زندگی نامه شهید حسن اخلاقی

نوید شاهد سمنان: حسن اخلاقي پنجم بهمن 1343، در شهرستان سمنان به دنيا آمد.پدرش علي‌اكبر، بازنشسته کارخانه بود و مادرش ساره‌ خاتون نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. شانزدهم اسفند 1362، در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت تركش به پيشاني، دست و پا، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهدای امام زاده يحياي زادگاهش واقع است.
خاطراتی از شهید محمد حسن پریمی

تا كرانه‌هاي آبي خدا

من يك بسيجي‌ام، رهبرم را دوست دارم اسلام را دوست دارم،‌مي‌دوني اگر من و امثال من نرن هزاران پيرزن و پيرمرد ديگر از بين مي‌روند و در حالي كه اشك صورت سفيدش را نمناك مي‌كرد. خود را در آغوش برادر انداخت و گفت: مانعم نشو داداش من خوانده شدم و به آسمان نگاه كرد و گفت: به كرانه آبي خدا خوانده شدم.
در طلیعه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران

کتاب فاخر مهرنگاران رونمایی شد

از کتاب مهر نگاران حاوی خاطرات جانبازان بالای 50 درصد شهرستان دامغان با حضور امام جمعه، دادستان عمومی و انقلاب، رئیس دفتر نماینده، جانشین فرمانده سپاه، رئیس پلیس پیشگیری فرماندهی انتظامی، رئیس و جمعی از اعضای شورای اسلامی شهر، رئیس بنیاد شهید و امور ایثار گران، روحانیت و خانواده معظم جانبازان به میزبانی تالار همایش های اداره بهزیستی دامغان برگزار شد.
زندگی نامه

زندگی نامه شهید سید محمد حسین متولیان

شهید سید محمد حسین متولیان در چهاردهم بهمن ماه سال 1349 در خانواده ای مذهبی در شهرستان مهدیشهر چشم به جهان گشود و در دامان مادری پر تلاش تجربه زندگی کردن با عزت را آغاز نمود.
گفتگوی خودمانی نوید شاهد سمنان با مادر گرامی شهید محمدرضا عبداللهی

فرزندم را نذر امام رضا (ع) کردیم...

تو خانواده ی شوهرم پسرها زنده نمی موندند، به همین خاطر محمدرضا رو نذرامام رضا(ع) کردیم . موهاش هم نذر امام رضا(ع) بود وبرابرش اسکناس می دادیم
وصیت نامه گروهبان دوم تکاور شهید علی اکبر برهانی

خداوند متعال از پدران و مادران در این راه انتظار شکیبایی دارد

از پدر و مادرم انتظار دارم از این امتحان با روی سفید بیرون آیند چون می دانم که خداوند متعال از پدران و مادران در این راه انتظار شکیبایی دارد و شاید این از بزرگترین امتحانات الهی شما باشد بخصوص که کشته های مادر این جنگ از جندالله هستند ویاران امام زمان، خداوند این نعمت را به همه رزمندگان عطا بفرماید.
خاطراتی از شهید احمد امی

پیروزی، این کلمه ای است که مردم بعد از سالها استعمار و خفقان به آستانه آن رسیدند

پیروزی، این کلمه ای است که مردم بعد از سالها استعمار و خفقان به آستانه آن رسیدند. بعد از 2روز مبارزه سخت بین گارد جاویدان و سربازان نیروی هوایی که مردم به آنها کمک می کردند بسیاری از سربازان و مقامات ارتش به مردم پیوستند و چند پادگان و پاسگاه پلیس به دست مردم افتاد .
گردآورنده: سرکار خانم محبوبه حاجیان نژاد

هشت بهشت / خاطرات هشت شهید گرانقدر تویه دروار

به نوروز گفتم: نوروز تو با آرپی جی بزن تا از پشت گرد و خاک و دود خودمون رو به عقب برسونیم. او بلند شد و یک آرپی جی زد. ما به حالت نیم خیز خود را به عقب رساندیم. وقتی سرم را برگرداندم، گلوله قناسه دشمن روی پیشانی نوروز نشسته بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه