آن روزها نه سنم به اعزام می خورد نه قد و هيکلم. توی شلوغی وازدحام جمعيت از فرصت استفاده کردم وبه صورت مخفيانه چهار تا آجر بردم داخل وگذاشتم جلوی ﻣيز ثبت نام در يک لحظه تا آن بنده خدا سرش را چرخاند روی آجرها ايستادم ومدارک ﻻزم را انداختم روی ﻣيز.
گفتوگو با علی شاهنظری، جانشین گردان امام رضا (ع) که در کربلای ۴ اسیر شد
بین راه هر کدام از بچهها که زخمی میشدند را داخل سنگرها میگذاشتم تا منطقه را تأمین کنند. دنبال خودم بچههای سالم را روانه کرده بودم تا با سرعت بیشتری منطقه را پاکسازی کنیم.