راوی همرزم شهید

راوی همرزم شهید

" همراهی با شهید" خاطره ای خواندنی از همرزم شهید جعفرزاده

همرزم شهید "صامت جعفرزاده" در بیان خاطره ای از این شهید گرانقدر می گوید: وی تیربارچی بود و در منطقه کامیاران که در محدوده نیروهای کومله و دموکرات قرار داشت خدمت می کرد، بارها گفتم آخرش دموکرات تیر بارت را می گیرند و خودت دست خالی به مقر نظامی بر می گردی! او می گفت: تا زمانی که زنده هستم دموکرات هیچ غلطی نمی کند و تا لحظه شهادت از تیر بار و خاکم محافظت می کنم . نوید شاهد ایلام این خاطره را با عنوان «هم راه شهید» برای علاقمندان منتشر می کند.

شوخی شادمانه

حسن هاشمی همرزم «شهید حاج یادگار امیدی» از خاطراتش با شهید چنین می گوید: یک روز حاج یحیی خادمی که جانشین تیپ بود با بی سیم با من تماس گرفت و گفت که به بانروشان بیایم. من به دفتر فرماندهی وارد شدم، حاج یادگار را هم آن جا دیدم. سلام کردم و باهم مچ انداختیم. من می دانستم که زور و توانم به او نمی رسد، اما پاپیچش شدم که با هم کُشتی بگیریم ولی او این کار را نکرد.

«شب عجیب»

شب عجیبی بود تنها کسی که به آن جمع نمی پیوست شهید علی حیاتی بود.
یداله عزیزی همرزم شهید دوستعلی باوندی از شجاعت شهید می گوید

«شجاعت شهید»؛ خاطره ی از «شهید دوستعلی باوندی» از شهدای استان ایلام

شهید باوندی از سربازان شجاع، زرنگ و خوش اخلاق پادگان بودند در زمان آموزشی دیپلم وظیفه ها را از بقیه سربازان جدا می کردند، در بین گردان هیچکس توان مقاومت در برابر قدرت شهید باوندی نداشت.یادم هست زمانی که یکی از مربیان آموزش دستور دادند برگ از درختی که تقریباً در یک کیلومتری محل آموزشی ما دور بود را داد که در بین همه نفر اول شهید باوندی بود...
خاطراتی از شهید تاتار قادربیگیان، راوی المان شریفیان همرزم شهید

اهمیت به نماز اول وقت

با توجه به اینکه شروع عملیات مصادف با نماز ظهر بود. فرمانده گردان را راضی کرد که اول نماز را به جا آورند بعد عملیات را شروع کنند هر چند احتمال می رفت با خواندن نماز و کمی دیرتر شروع شدن عملیات دشمن خود را جمع و جور کند...
خاطره ای از شهید قنبر جمزاده فرمانده گروهان - راوی همرزم شهید

جشن اشک ها

من هنوز چفیه ی سیاه با خطوط سفیدش را به یادگاری دارم،چند ماشین پشت سر ماشین حامل پیکر شهید راه افتادند.در بین راه، شهید بسطامی و شهید ملاحی به ما ملحق شده و از شهادت قنبر مطلع شدند...
احمد زارعی همرزم شهید، از شجاعت و رشادت های شهید محمد کرمی فرمانده گروهان چنین می گوید

جنگ شهید کرمی با هلیکوپتر یک صحنۀ دیدنی بود

ما از نظر تجهیزات و امکانات نظامی نسبت به دشمن خیلی امکانات کمتری داشتیم در نقطه ای از جاده پلی بود در دو طرف کانال آبی که جهت کشاورزی آن زمان مردم مهران مورد استفاده قرار می گرفت بچه ها در داخل آن کانال موضع گرفته بودند، آتش تهیه دشمن هر لحظه بر روی رزمندگان زیادتر می شد...
به راویت همرزم شهید

خاطره ای از شهید محمود مرادی؛ باید برای خود گريه كنيم

شهيد محمود مرادي كه نيز در جمع ما بود شروع به آرام كردن بچه ها نمود. آن شهيد كه خود از ناراحتي به شدت اذيت مي شد به بچه ها گفت: ما بايد براي خود گريه كنيم كه همچنان در اين دنياي خاكي باقي مانده ولي برادران و رفيقان يك به يك بار سفر را بسته اند. ...
یادها و خاطره ها

جنگ تبلیغاتی / خاطره ای از شهید محمود پیرنیا ، راوی همرزم شهید

محمود انگار به طرف حجله عروسی می رفت. شاداب و خندان انگار نه انگار که اصلاً زخمی بر پیکر او بود. فقط به سقف آمبولانس نظاره کرده بود و لبخندی شیرین بر لب داشت. وقتی به عمق خنده اش سفر کردم و دلیلش را ز خودم جویا شدم، به یاد فرمایش حضرت امام(ره) که فرمودند: «شهید نظر می کند به وجه الله» افتادم...
یادها و خاطره ها

گوشه ای از خصوصیات اخلاقی و رفتاری «شهید حمیدرضا دستگیر » شهیدی که با زبان روزه به شهادت رسید/ راو ی همرزم شهید

حمیدرضا دستگیر در ماه مبارک رمضان و با زبان روزه، در حالی که سرگرم خنثی کردن مین در منطقه ی قلاويزان بود، بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. شدت انفجار به حدی بود که پیکر مبارکش متلاشی شده بود...
یادها و خاطره ها

کبوتران مهاجر / خاطره ای از شهید اسداله خیری ، راوی همرزم شهید

روزی از روزها، وقتی که از خواب بیدار شدم، کسی در سنگر نبود. از سنگر بیرون رفتم شهید خیری را دیدم که نگران بود. گفتم: چه خبره؟ گفت: نورمحمد قربانی همراه چند نفر از دیگر از برادران برای شناسایی رفته اند، ولی هنوز از آنها خبری نشده است...
خاطره ی از شهید محمد کریمی نژاد- راوی همرزم شهید

تفأل به دیوان حافظ در شاخ شمیران/ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

اوایل خیلی کم حرف بود، اما کم کم با هم دوست شدیم. گاهگاهی برایمان از زندگیش می گفت از رنج ها و دربدری ها، از تجربه های شغلی کارگری و چوپانی و ... حالا هم کارمند ساده جهاد سازندگی بود که داوطلبانه به جبهه آمده بود...
طراحی و تولید: ایران سامانه