خاکریز خاطرات- شهید عیسی کریمی
تک و تنها نشسته بود توی حیاط ، کاغذ و قلمی هم روی پایش گذاشته بود ، کنارش نشستم. گفتم : داداش چی داری می نویسی ؟ لبخندی زد و گفت : وصیت نامه ،بالاخره هرکس پا به این دنیا می گذارد، روزی هم خواه ناخواه باید این دنیا را ترک کند.