بر سرگذشت شهید «صیاد رستمی»
رفت تو اتاق و ساکش را برداشت و وسایلش را جمع کرد . چفیه ای را از داخل کمد برداشت . نگاه حسرت باری به آن کرد . چفیه را بوسید . گذاشت توی ساکش . یادگار دایی اش بود . زیپ ساک را بست . بعد قلم و کاغذ برداشت و شروع به نوشتن کرد...