مادر شهید "مراد علی حقیقی رایگان" در روایتی می گوید: ((شب آخرکه می خواست برود در نگاهش ندای خداحافظی را دیدم ولی انگار ترس و هراسی نداشتم به او گفتم برو هر کجا که قلبت را جا گذاشته ای و آن شب به دور از هر چشمی سر بر سجده گذاشتم تا صبح زار زار گریستم.))