شب نگهبان خبر داد که از دره ی رو به رو سر وصدا می آید. کاکا علی آمد لب پرتگاه ایستاد. صدای جابه جا شدن عراقی ها،با ستونی از اسب و قاطر، به گوش می رسید.دستور داد که مسئول خمپاره انداز را صدا بزنند تا یک گلوله منور شلیک کند.
عبدالعلی دلبسته فرمانده اش « خلیل مطهر نیا » بود . خلیل هم ، خیلی به او علاقه داشت به طوری که حتی بعد از شهادت هم ، دلش نیامد تنها به جهرم بر گردد ، گوشه ی معراج شهدا منتظر عبدالعلی ماند تا او هم شهید شود.