شهدای سمنان - صفحه 7

شهدای سمنان
در سالروز شهادت شهید جلال زرین پور منتشر می شود

گالری عکس شهید «جلال زرین پور»

تا پایان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هجدهم اردیبهشت 1361، با سمت تک‏تیرانداز در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای فردوس‏رضای شهرستان دامغان قرار دارد.
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جمشید طاهر کرد

بعضی ها می گفتند: چرا نازنین پسرت رو فرستادی شهید بشه ؟!

همیشه میگم خدایا یه پسرم ودرراه تو دادم ، یکی دیگه دارم به من ببخش . من دو تا پسر داشتم که یکی شهید شد والان یکی دارم . من انقدر خدارو شکر میکردم که خدا می دونه . من هیچ وقت پیش پسر ودخترم وشوهرم گریه نمی کردم . شبها تا صبح از گوشه ی چشم هام اشک میامد . برادرم همیشه میگفت ، شاه پسند از حسین آقا خیلی صبورتر هست . زنداداشم یه روز گوشه خونه خواب بود ، من داشتم عکس پسرم ونگاه میکردم وآرام گریه می کردم که اون ها بیدار نشن . زنداداشم رو به برادرم گفت ، چهل روز گذشته این زن چهل ساعت خواب نکرده . فقط پیش شما حرفی نمیزنه .
فرهنگ نامه شهدای استان سمنان

معرفی کتاب «فرهنگ نامه شهدای استان سمنان » زیست نامه کوتاه شهدای استان سمنان

نام و نام خانوادگی، نام مستعار، جنسیت، ملیت،دین،مذهب،ایل، نام پدر، سال فوت پدر(اگر قبل از شهادت شهید اتفاق افتاده باشد)،نام مادر،سال فوت مادر (اگر قبل از شهادت شهید اتفاق افتاده باشد) تاریخ تولد (روز ماه و سال)، محل تولد، وضعیت تاهل، سال ازدواج تعداد فرزندان (به تفکیک دختر و پسر) میزان تحصیلات، شغل، یگان اعزامی، مسئولیت در جبهه، کیفیت شهادت، نحوه شهادت، محل شهادت، تاریخ شهات (روز و ماه و سال) محل دفن شهید اطلاعاتی است که در زندگی نامه هر مدخل درج شده است.
شهید ابراهیم سبحانی

خدایا با تو پیمان بسته ایم؛ مناجات شهید ابراهیم سبحانی

خدايا! بر ما بندگان گناهكار منت گذار! شهادت را بر ما ارزاني دار تا شايد خون ما كفاره گناهانمان گردد ان‌شاءالله.
قسمت نخست خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»

با صدای الهی العفو او بیدار شدم

هم‌رزم شهید «سعیدرضا عربی» نقل می‌کند: «نیمه های شب همه خواب بودند. با صدای العفو او بیدار شدم. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. بالای سرمان یک جای کوچکی بود. نوجوان پانزده شانزده ساله ای را دیدم که در سجده گریه می کرد.»
قسمت اول مناجات شهید رضا شجاعیان

به لطف و رحمت نامنتهایت چشم امید دارم

ای خدا! آیا باور کنم که بعد از ایمان به تو باز مرا عذاب خواهی کرد یا اینکه بعد از دوستی و عشق و علاقه به تو باز مرا از خود دور گردانی.
وصیت شهید سیامک افرادی

توصیه شهید سیامک افرادی؛ لزوم توجه به روز قیامت در وصیت نامه اش

روز قیامت حق مظلومان از ظالمان گرفته میشود. قبل از روز حساب توبه کنید. به خاطر خدا عبادت و طاعت کنید. به هوش باشید که خون شهیدان از بین نرود.
قسمت نخست خاطرات شهید «حسن عربی»

بی‌قراری‌های مادر

برادر شهید «حسن عربی» نقل می‌کند: «همه خوشحال بودند، مادر اما بی‌قرار بود. نه پای تلویزیون بند می‌شد و نه توی کوچه و خیابان. چهره گرفته مادر، جشن را از یادم می‌برد. بی‌تابی مادر به‌جا بود. برای رزمنده ما برگشتی توی کار نبود. خیلی نکشید که پیکرش را برایمان آوردند.»
آلبوم تصاویر شهدای استان سمنان

تصاویری ناب از شهدای استان سمنان

تصاویر شهدای استان سمنان
نویسندگان سکینه صرفی و حسن جلالی

معرفی کتاب «صلابت سرو »؛ خاطراتی از شهید ابوالفضل هراتی

برای مدت چند ماهی از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عازم کشور لبنان و سوریه شد ، همین سفارش را تاکید کرد . همیشه با فرستادن نامه از وضعیت او مطلع می شدیم . آن روزی که از لبنان بازگشت ، اشک امانمان را بریده بود . انگار سالیان زیادی از او دور بودیم و حالا با آمدنش گم گشته مان را یافته ایم . او مرا به صبر دعوت کرد و گفت : « باید صبوری حضرت زینب کبری (س) را ستود . به جرأت می توانم بگویم که خالق ، دیگر چنین مخلوقی را خلق نکرده است . خواهرم هنگامی که به زیارت حرم شریف آن بانوی محترمه در زینبیه رفتم ، ارزش و مقام خواهر را با تمام وجودم دریافتم . امیدوارم در راه خدمت به شما توفیق بیشتری از درگاهش بیایم »
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جبرئیل بیدقی

در سالگرد ازدوجمان خبر شهادتش را برایم آوردند

اون روز ما تو مهدیشهر بدرقه اش کردیم وبعد رفتیم سمنان جلوی سپاه . چون هوا سرد بود وزمستون بود من تو نیسان نشسته بودم . اومد جلوی ماشین وفرزندش وبوسید وگفت ، مراقبش باش انشاالله من زود برمیگردم . رفت وبعد ازدوماه دربیست ودوم اسفند ماه خبر شهادتش وآوردند . همون روز هم سالگرد ازدواجمون بود .
وصیت شهید غفور افتخاریان

آگاهی و بصیرت دینی و اسلامی در وصیت شهید غفور افتخاریان

بیشتر به فکر آشنایی مسائل اسلامی و دینی باشید. بیشتر به فکر آشنایی مسائل اسلامی و دینی باشید. کسی که پروردگار را شناخت تن به ذلت نمیدهد. بیشتر به هدف شهدا فکر کنید.
شهید عمید(حمید) عبدوس

دست شکسته و وضو جبیره ای / خاطراتی از شهید عمید(حمید) عبدوس

می گفتم:«مادرجان! تو هنوز به تکلیف نرسیدی، اگر نماز نخونی مؤاخذه نمی‌شی».
مولف شهاب الدین نبوی

«صحیفه عروج عاشقان »؛ یادنامه شهیدان سید زین العابدین و سید جمال الدین نبوی و یادبود شهدای دهستان چاشم

سید جمال ، در کربلای 4 شهید نشد . ظاهرا زمان آن فرا نرسیده بود . هر کاری موقعی دارد ، و هرچه خدا صلاح بداند همان خواهد شد . در خط مقدم لحظه ای آرام نداشت ، ولی در هیچ لحظه ای دعا را هم فراموش نمی کرد . عارفی بود در لباس رزم . رزمنده ای بود عاشق معبود و مشتاق لقاء یاز ، و منتظر فرا رسیدن لحظه موعود .
شهید محمد حسین افتخاری

ارادت شهید محمد حسین افتخاری به حضرت امام مهدی (عج) در وصیت نامه اش

درود بي‌پايان به رسول گرامي، حضرت محمدبن عبدالله(6) و دختر گرامي‌اش حضرت فاطمه زهرا(3) و دوازده امام بزرگوار، كه اول آنها حضرت علي‌بن ابيطالب(7) و آخر آنها حضرت مهدي موعود(عج) است كه با نثار جان خود درخت اسلام را آبياري و بارور نموده و اين راه را به پيروان خود آموختند و درود بي‌پايان به آخرين فرزندشان، نورچشم زهرا، حضرت مهدي(عج) كه سربازان اسلام را در جبهه‌هاي حق عليه باطل ياري مي‌فرمايند و درود به نايب برحقش، امام خميني، كه با ناله‌هاي نيمه شبش امام زمان(عج) را به ياري مي‌طلبد.
شهید مهدی (حیدر) عبدوس

لب های تشنه و عنایات خدا / خاطراتی از شهید مهدی (حیدر) عبدوس

چاره ای نداشتیم. میان چند تخته سنگ مخفی شدیم. لب هایمان از شدّت گرما خشک شده و قمقمه هایمان خالی بود. تنها دل خوشی مان لباس سربازان عراقی بوده به تن داشتیم. شاید وقت خطر نجات مان می داد و شناسایی نمی شدیم.
در سالروز شهادت شهید محمد اردکانی زاده منتشر می شود

مجموعه تصویری شهید «محمد اردکانی زاده»

پاسدار بود. بيستم فروردین 1365، در جاده خندق عراق بر اثر اصابت ترکش به فک، سینه، دست و پا، مصدوم شد. دهم اردیبهشت 1365، دربيمارستان طالقاني تهران بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهدای فردوس‏رضاي شهرستان زادگاهش واقع است.
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید امیر صولت اعرابی

دیدم که صولت تیرخورده...

من نمیدونستم چی شده . پسرم همون موقع شهید شده بود ولی به من نمیگفتند . چند وقت پیش دوستش میگفت ، من دیدم که صولت تیرخورده . بعدش بولدزر عراق میاد و خاکریز و سنگر ورزمنده ها رو میریزه زیر خاک . بعدا که جاده رو اصلا ح میکردند پلاکش و پیدا کردند . بعد از سیزده سال پیداش کردند و آوردیمش امامزاده یحیی .
نویسندگان:سمیرا ثباتی مقدم - مجتبی ترحمی - آرزو ایمانی - فاطمه نورزیان- طیبه جعفری

معرفی کتاب «شش داستان»؛ داستان هایی با موضوع ایثار و شهادت

تلاش می کنم تا از میان جمعیت خودم را به خانه برسانم . از دیدن دیوار خراب شده خانه و سقف ریخته شده بیشتر وحشت می کنم . با صدای بلند مامانم را صدا می زنم : « مامان ! مامان ! کجایی مامان ؟ » می خواهم بروم توی خانه که آقای حسینی دستم را می گیرد : « کجا می ری محسن ؟ صبر کن ! » . با گریه می گویم :
شهید سید مسعود طاهری

از سر لطف مرا به پیشگاه کبریایی خود بپذیر / مناجات شهید سید مسعود طاهری

دايا! تو را سپاس مي گويم كه بر اين بنده حقير سرا پا تقصير منت نهادي و با مغفرت و مرحمت خويش اين وجود ناقابل را به عنوان شهيد در درگاه ربوبي ات پذيرفتي!
طراحی و تولید: ایران سامانه