حسین نادری بیست و پنجم فروردین 1347 در سیرجان متولد شد. شهید نادری در سن 18 سالگی به سمت فرمانده گردان 416 عاشورا لشکر 41 ثارالله رسید .جوانترین فرمانده گردان نیروی زمینی سپاه بود. وی در دوم مرداد 1367 در بیت المقدس هفت به شهادت رسید.
معلم شهید سیدعبدالحسین عمرانی در عملیات والفجر هشت به عنوان فرمانده گروهان ابوالفضل (ع) گردان 415 ثارالله در منطقه عملیاتی فاو در 21 بهمن 1364 به شهادت رسید.
نوید شاهد: با حاج داوود كريمي صحبت كردم كه در "باشگاه گلف" كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي،آن را به اسم «پايگاه منتظران شهادت» تغيير نام داديم، تا اين افراد را سازماندهي و اداره كنيم.صحبت با حاج داوود بر سر چگونه دفاع كردن بود.
نوید شاهد: مديرمسوول روزنامه اطلاعات، سردار شهيد حاج داوود كريمي را از جمله مردان انقلابي و وفادار به امام و انقلاب توصيف كرد و افزود: پس از شهادت حاج داوود طيف هاي مختلف مردم با حضور در مراسم بزرگداشت وي حق او را اداء كردند و نشان دادند كه حاجي چقدر برايشان غزيز بوده است.
نوید شاهد: در پي شهادت سردار رشيد اسلام آقاي حاج داوود كريمي مقام معظم رهبري در پيامي فرمودند: «آن مرد با ايمان و ايثارگر را در همه دوران پس از انقلاب داراي صدق و صفا شناختم.»
شب در خانه بودیم که ماشین نظامی از طرف بیجار آمد و به ما گفت که لطیف مجروح شده است و در تهران است. همه خانواده به تهران رفتیم و در بیمارستان بود که متوجه شدیم لطیف شهید شده است.
در کلام یاران(5)؛ گفتگو با حاج مختار رنجبری برادر شهید
اکثر اوقات پدرم در منطقه بود. ولی وقتی به خانه می آمد؛ محیط بسیار گرم و صمیمی در خانه فراهم می شد. بسیار من را به خواندن نماز و قرآن سفارش می کرد و در درسها یاریم می کرد.
زمانی که ايشان در گارد شاهنشاهی سرباز بود چندین بار خواستند که او را در ساواک استخدام کنند و حقوق و مزایای بسیار خوبی به او پيشنهاد داده بودند وليكن لطیف قبول نکرد و گفت: این نان مردم بریدن است و به روستا برگشت و کار کشاورزی را ادامه داد.
وقتي سيد محمد از انگلستان به تهران برگشت،به عيادتش رفتم. رو به من كرد و گفت: «شنيده ام مراسم ازدواج فرزندت نزديك است.اگر من شهيد شدم اين مراسم را به تاخير نينداز.» وقتي اين حرفش را شنيدم،بي اختياز بغض كردم.او هميشه از خود گذشته و مردمي بود.
سيد محمد در بيمارستان به شدت درد مي كشيد اما با اين حال هميشه مي گفت:«خدايا،نوكر دردتم».او به اطرافيان و دوستاني كه به ملاقاتش مي رفتند روحيه مي داد و به زندگي با اميد نگاه مي كرد.
با ايشان در مسجد الرسول(ص) نازي آباد آشنا شديم.او يكي از شركت كنندگان و فعالين ثابت در هيئت هاي نازي آباد بود.بعد از انقلاب اسلامي و تشكيل كميته نازي آباد،وي به عنوان يكي از مسئولين و بانيان كميته در آنجا فعاليت مي كرد. او بيش از يك سال در آنجا وظيفه مبارزه با مواد مخدر، مفاسد، هرج و مرج و... را داشت.
درجه و پست و مقام نتوانستند او را تغيير دهند. به جاي اينكه دنيا با او بازي كند، او با دنيا بازي مي كرد. شهادت براي سيد محمد اتفاق نبود،انتخاب بود.او مدت ها براي رسيدن به اين آرزو تلاش كرد و سرانجام به آن رسيد.
سيد محمد مقلد و مريد امام خميني (ره) بود. او جواني بود كه دوران انقلاب را شناخت و به همراه ياران و دوستانش در به ثمر نشاندن انقلاب ايفاي نقش نمود و در همان دوران يكبار دستگير و زنداني شد.
نخستين بار سال 1361 در پادگان 15خرداد با ايشان آشنا شدم. من در ترابري اهواز مسئول كنترل اتوبوس ها بودم و زماني كه شهيد صنيع خاني به سمت فرماندهي ترابري سپاه منصوب شدند. من امور مالي ترابري سپاه را به عهده گرفتم.
شهيد صنيع خاني عقايد خاصي داشت. موقع نشستن هميشه از عبارت يا زهرا(س) استفاده مي كرد.كمتر كسي مي توانست در سلام دادن از او پيشي بگيرد. او احترام خاصي نسبت به خانواده هاي شهدا داشت و هر چند وقت يكبار با آنها ديدار مي كرد.