روایتی خواندنی از فرزند شهید «حسن رحمانی»؛
فرزند شهید «حسن رحمانی» می گوید: مادرم می گفت هر وقت مرخصی می گرفت و به خانه می آمد همیشه خانه شلوع بود و تمام دوستان و آشنایان به دیدن او می آمدند. اما آنقدر بیقراری میکرد و دلتنگ جبهه می شد که دو روز در خانه می ماند و به جبهه برمیگشت و بالاخره اتفاقی که نباید میافتاد، افتاد.