مصطفی نساج

مصطفی نساج

آلبوم تصاویر/سردار شهید مصطفی نساج فرمانده گردان ادوات لشکر 32 انصار/بخش اول

پس از سال های دفاع مقدس همچنان به خدمت در سپاه پاسداران ادامه داد و با گذراندن دوره های تخصصی به عنوان معاون نيروي انسانی ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول ادامه خدمت شد. مصطفی همچون سال های دفاع مقدس از هیچگونه فعالیت عملیاتی و اجرایی دوری نمی کرد و روحیه اش با کارهای اداری همگون نبود تا جایی که در سال 1379 در حین انجام ماموریت عملیاتی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.
معرفی کتاب:

«مسافر غریب» روایت حماسه شهید مصطفی نساج

کتاب مسافر غریب با اشاره به زندگینامه و خاطرات سردار شهید مصطفی نساج فرمانده گردان ادوات لشکر 32 انصار الحسین (ع) استان همدان در دوران دفاع مقدس و معاون نیروی انسانی ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پس از جنگ و قبل از شهادت است که به همت محمود قاسمی نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس در سال 1387 از سوی مؤسسه فرهنگی هنری شکوه آفرینش منتشر شد.

آلبوم تصاویر/سردار شهید مصطفی نساج فرمانده گردان ادوات لشکر 32 انصار/بخش اول

پس از سال های دفاع مقدس همچنان به خدمت در سپاه پاسداران ادامه داد و با گذراندن دوره های تخصصی به عنوان معاون نيروي انسانی ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول ادامه خدمت شد. مصطفی همچون سال های دفاع مقدس از هیچگونه فعالیت عملیاتی و اجرایی دوری نمی کرد و روحیه اش با کارهای اداری همگون نبود تا جایی که در سال 1379 در حین انجام ماموریت عملیاتی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.
سردار شهید مصطفی نساج به روایت خانواده و همرزمان

بنده مصطفی نساج هستم، همین و بس

با تمام این حرف ها بسیاری از اقوام نمی دانستند ایشان سردار سپاه است. هر وقت هم از درجه و مسئولیتش می پرسیدند، میگفت: بنده مصطفی نساج همین و بس! کم شدم ولی زیاد نشدم. تا روز آخر خیلی ها نمی دانستند ایشان سردار سپاه است؛ وقتی عکسش را روی اعلامیه شهادتش دیدند، متوجه شدند.
زندگینامه شهید مصطفی نساج فرمانده گردان ادوات لشکر 32 انصار

5 بار مجروحیت فرمانده گردان ادوات لشکر 32 انصار در یک روز، پای قبضه توپ

دیگر توان حرکت نداشتم. با آخرین رمق هایی که برایم مانده بود، شروع کردم داد و بیداد کردن. چند نفر از بچه ها رسیدند و گذاشتنم روی برانکارد. موقعی که داشتند برانکارد را می بردند طرف اورژانس، دوباره یک خمپاره زد و ترکش خورد به سینه ام.
طراحی و تولید: ایران سامانه