خاطرات اسرا

خاطرات اسرا
روایتی خواندنی از آزاده کرمانشاهی«عبدالرضا گرایی»

بعثی‌ها با رحلت امام خمینی(ره)، اسرا را آزار روحی می‌دادند

«عبدالرضا گرایی» می‌گوید: خبر رحلت حضرت امام در اردوگاه پخش شد و اردوگاه شماره 15 تکریت غوغا شد. بچه‌ها به عزاداری و سینه زنی پرداختند. بعثی‌ها هم برای آزار روحی اسرا شروع به پخش موسیقی‌های شاد و مبتذل از بلندگوهای اردوگاه کردند.

هدیه مادر!

«هدیه مادرم را از گردنم محکم کشید و گفت حرص خمینی و چندین فحاشی به من کرد دستمال را به ۴ قسمت تقسیم کرد و دست‌ها و چشم‌هایم را با آن ‌بست. سرباز با اسلحه زد توی دهانم و دندانم شکست گفتم مادرجان چه هدیه‌ای دادی ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
خاطره ای ناب از آزاده کرمانشاهی؛

ماجرای عجیب قطع انگشت اسیر ایرانی در مقابل چشمان فرمانده عراقی

«ذوالفقار طلوعی» آزاده کرمانشاهی گفت: «یک روز مسئولین اردوگاه اسرا را تهدید کردند. در جواب آنها یکی از اسرا بلند شد و در حالی که تیغ تیزی در دست داشت به فرمانده ی عراقی گفت: شما ما را به ضرب و شتم تهدید نکنید، اگر این دست ها برای شما بلوک بزنند، خودمان یکی یکی انگشتانمان را قطع می کنیم ...»

معرفی کتاب| یاد وطن

نوید شاهد - کتاب «یاد وطن» مجموعه خاطرات اسرا است مجموعه‌ای با موضوع جنگ تحمیلی می‌باشد که توسط «نبی اله تبار» نوشته شده است و نشر سوره‌های عشق آن را در سال ۱۳۹۶ منتشر کرده است.

معرفی کتاب| قنوت در قفس

کتاب «قنوت در قفس»، خاطرات پر فراز و نشیب دوران اسارت که «سرافراز عبداللهی» حوادث تلخ و سرنوشت‌های عجیب دوران اسارت در این کتاب عنوان می کند.
خاطرات اسرا؛

جشن اعیاد

در مراسمات جشن معمولا با شیرینی های دست ساز از اسرا پذیرایی می شد؛ شیرینی ها را از آرد و نان های فانتزی تهیه می کردیم.آرد و نان ها را از بوفه ی اردوگاه تهیه می کردیم؛ اما در یک مقطعی حدود سه چهار ماه بود که دیگر آرد و نان فانتزی وارد اردوگاه نمی شد.
برادر آزاده محمدعلی صمدی

بمباران تکریت...

برادر آزاده محمدعلی صمدی در تارخ1365/11/11 به دست نیروهای بعثی گرفتار شده و در تاریخ1369/6/5 به آغوش وطن بازگشت.
خاطره ایام محرم در اسارت:

بعثی ها به اسرا آمپول می زدند تا عزاداری نکنند

حجت الاسلام عالی گفت: بعثی ها در آستانه محرم نوعی آمپولی به همه اسرا می زدند که همه را سست و بی حال می کرد تا توان هیچ کاری از جمله عزاداری نداشته باشند.
ماجرای اسارت آزاده سرافراز"احمد یوسف زاده"؛

حس اسارت با اولین سیلی/ مغرورانه نگاهشان کردم

آمد به سمت من و بی‌سوال و جواب یک سیلی هم به من زد، پنجه‌ سنگین سرباز عراقی در صورتم که نشست یک دفعه «اسارت» را تمام و کمال حس کردم.

اولیــــن ماه مبارک رمضان دراســــارت / خاطره جانباز علی اصغر افضلی

نوید شاهد یزد:علی‌اصغر افضلی، آزاده سرافرازی از استان یزد و از خطه ابرکوه است که حدود 8 سال را در اردوگاه‌های عراقی به سر برده است.
طراحی و تولید: ایران سامانه