شهید استان البرز - صفحه 4

چهل روز از شهادت عارفانه سردار شهید مدافع حرم حاج شعبان نصیری گذشت. مراسم چهلمین روز شهادت این شهید همام در روز پنجشنبه پانزدهم تیرماه 1396 از ساعت 17 تا 19 در مسجد امام سجاد(ع) میدان توحید برگزار می شود.

ولین سالگرد شهید مدافع حرم شهید مهدی عسکری برگزار می شود. این مراسم با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید احمد دارستانی و سردار محمد جعفر اسدی از فرماندهان دوران دفاع مقدس،و مداحی حاج مجتبی رمضانی برگزار می شود.زمان این مراسم جمعه شانزدهم تیر ماه نود و شش خواهد بود و این مراسم در هیئت انصار الامام رزمندگان کرج واقع در میدان والفجر بلوار سرداران می باشد.

چونکه میبینم که کشور اسلامیمان در جنگ با کفار بعثی می باشد و مزدوران بعثی به آب و خاک و ناموسمان تجاوز می کنند لذا با عنوان یک فرد مسلمان برخود واجب می دانم که من هم یک سهم کوچک برگردن دارم ودین خود رابرطرف می نمایم و این است که در جنگ شرکت کردم .

دامادی من در جبهه و دامادی من شهادت است. صدای غرش گلوله توپ و خمپاره عقد مرا خواهند خواند و با پوششی از خون گرم و سرخ خود را برای معشوقم ( الله تعالی جل جلاله ) بزرگ خواهم کرد . در غلغله شادی مسلسل ها و بارش نقل سرب در حجله سنگر عروسی شهادت را به آغوش خواهم کشید و در همهمه تشییع کنندگان و پیکرم ...

من و شهید ذبیح الله انصاری به اتفاق شهید به مدت چندین روز پس از شروع عملیات کربلای یک بعنوان امدادگر در خط مقدم مشغول خدمت بودیم و پس از تثبیت مواضع، با لباسهای خون آلود به پشت جبهه آمدیم. ضمن اینکه ایشان از صبح آنروز همواره نام ابا عبدالله (ع) را بر زبان داشت...

بالاخره با توجه به عشق و علاقه‌اي به جبهه و رزمندگان اسلام داشت و با توجه به اين كه دو تا از پسران ايشان هم به نام مسعود و سعيد در جبهه جنگ به شهادت رسيده بود، دوباره تصميم مي‌گيرد كه به جبهه برود و بالاخره در عمليات والفجر 8 در مورخه بیست و یکم بهمن 64 در منطقه ام‌الرصاص خود به جمع راهيان كربلا پيوست و در آرزوي زيارت كربلاي حسيني...

بيايد؛ حقيقت را درك كنيد كه اين دنيا فانى و رفتنى است، شماها كه مسلمانيد مى دانيد، آخرتى هست، روز قيامتى هست، بهشتى هست و جهنمى. خوب بياييد؛ بهشت را براى خودتان بخريد. بيايد؛ اول دل از اين دنيا بكنيد دل از اين فرزند و مال و اموالتان بكنيد تا آنجا كه مى توانيد به اين انقلاب چه مالى و و چه جانى خدمت كنيد و نگذاريد كه دشمنان بر ما غلبه كنند...

هنگام عمليات كربلاي يك زماني كه به ميدان مين مي رسند چون وقت كافي جهت خنثي نمودن مين ها نبود، بطور داوطلبانه به همراه ديگر سربازان اسلام و همرزمانش به روي مين مي روند و با اصابت تركش به قلب در دم شهيد مي شود و معبر را برای رزمندگان دیگر می گشایند و خويشتن را فداي اسلام و ميهن اسلامي مي كند...

وصیتی به برادر بزرگوارم اصغر دارم که باید قبل از شهادتم بگویم؛ اصغر جان 9 هزار تومان به منصور بدهکار بودی، در وصیت خودش نوشته است که چه کار کنی و مقداری هم که به من بدهکار بودی، در راه خدا به آدم هایی که شبها گرسنه می خوابند، به آنها بدهید...

سرانجام شهید اصغر اسکندری در تاريـخ اول تیر 1365 در عمليات كربلاي يك در منطقه مهران پس از حماسه آفريني ها و رشادتهاي بسياري كه از خود بجاي نهاد، به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و به لقاء ا... پيوست...

ساعت3:33 بود كه بابيدارباش نگهبان شبt نيروها براي انجام فرضيه نمازصبح بيدارشدند، 10قيقه به 4بود كه فرضيه نماز صبح را انجام داديم. پس از فرضيه نماز ساعت 4:45 دقيقه مراسم صبحگاهي با تلاوت آياتي چند از قرآن شروع شد. بعد از خواندن قرآن و دعاي صبحگاهي دسته چادر2براي راهپيمائي صبحگاهي رفتند و دسته بر چادر يك پس از صبحگاهي مختصرو صرف صبحانه تا ساعت 7:30 صبح به استراحت پرداختند ...

...امدادهاي غيبي شب عمليات بود لكه هاي ابر كم و بيش در آسمان ديده مي شد، همه دعامي كردند كه باران بيايد تا سر و صداي غواصان در ميان باران گم شود و دشمن بويي نبرد. به خدا قسم؛ چند دقيقه ازحركت بچه ها از اروندرود نگذشته بود كه ابري بالاي سرما قرار گرفته و باران شروع به باريدن كرد. باد هم كه از طرف خدا مأموريت يافته بود، شروع به وزيدن كرد. برادران به ماگفته بودندحتي نفس كشيدن هم دشمن رامتوجه خودمان مي سازد. آب به تلاطم افتاد و مينهاي موجود در منطقه به سر و صدا افتاد و ازاين طرف هم چون تجهيزات بعضي زياد بود.

شهید عبدالله اینانلو به ورزش فوتبال بسیار علاقه مند بود و بعد از سر بازی به استخدام کارخانه کفش ملی در آمد و در قسمت دوزندگی کفش به فعالیت پرداخت و مدت 3سال در آنجا کارکرد و در تیم فوتبال کفش ملی بازی کرد...

توكه به بني‌آدم كرامت بخشيده‌اي، توكه امانت خاص خويش را بردوش بني‌آدم نهاده‌اي، تو كه همه پيامبرانت را براي تعليم كتاب و تحقق عدالت مبعوث كرده‌اي، توكه عزت را از آن خود مي‌خواني و از آن پيامبران خود و از انسانهايي كه ايمان دارند. ما انسانيم بتو و پيام پيامبران تو ايمان داريم آزادي و آگاهي و عدالت و عزت را از تو مي‌خواهيم. ببخش كه سخت محتاجيم و دردناكانه ترا از همه وقت قرباني اسارت و جهل و ذلتيم .

شهید ولی الله خاموشی در وصیت نامه خود برای دخترش گلاره خاموشی چنین می نویسد:

پدر و مادر عزيزم با عزمى آهنين و با دلى فولادين در نبرد حق عليه باطل با صداى رعد آساى الله اكبر كه همه جا طنين انداز است كه جز اين چنين نيست زيرا خداى بزرگ پشتيبان ماست. مادر جان، در شما صبر عظيمى ديدم، اميدوارم كه در شهادتم كه سعادت من است از ته دل خوشحال باشيد . مادر جان :دوست ندارم رنجى اگر سعادت شهادت را داشتم از حالا وصيت و سفارش مى كنم كه بر من گريه نكنى چون گريه سزاوار كسى است كه عاجز و مفلوك باشد...

به مدت 8ماه درتعميرگاه جلال بيات بودم و بعد از 8 ماه بارديگر به جبهه رفته و در پادگان دوكوهه بودم. به مدت10 روز درپادگان ماندم و بعد از 20روز ما را به جبهه "گوش جغير" بردند كه عمليات خيبر شروع شد و ما هم نزديكي عمليات بوديم كه بعدازحمله خيبر ما را به پادگان آوردند كه آن لحظه يادم مي آيد كه مي گويم: خدايا بارديگرمي شود كه به جبهه بروم ...

شبی که می خواست فردای ان محمدرضا به مانور برود ، من خواب دیدم که امام خمینی ره با لباس سفید و جلیقه و کلاه مشکی به منزل ما آمد. به من گفت : مادر برخیز که پسرت راه راست را انتخاب کرد. من حدس می زدم که اتفاقی می افتد ولی نمی دانستم که کدام یک از اینها شهید می شود.

قدس، قبله نخستین و حرم دوم مسلمانان جهان، وطن میلیون‌ها آواره فلسطینی است که استکبار جهانی آن سرزمین را از دست ساکنانش خارج ساخت و تحت سلطه نیروهای اشغالگر قدس قرار داد. از همان نخستین سال‌های اشغال پاره تن اسلام، با مقاومت فلسطینیان و اعتراض مسلمانان و دیگر انسان‌های آزاده جهان، نهضت مقابله با اسرائیل و حمایت از فلسطین مظلوم شکل گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی، ملت مسلمان ایران به ویژه پس از صدور پیام تاریخی امام امت در سال 1358 مبنی بر نام‌گذاری آخرین جمعه ماه رمضان به عنوان روز جهانی قدس، مسئله آزادسازی فلسطین از چنگال غاصبان قدس را سرلوحه آرمان‌های خویش قرار داد...

"شهيد حكمت الله جمالپور" به تاريخ بيستم تير ماه سال 1339 در شهر آمل در خانواده اي متوسط ديده به جهان گشود. وي داراي 4برادر و دو خواهر مي باشد پدر ايشان كارمند وزارت دفاع و مادرش زني خانه دار بود. وي در سن 7سالگي موفق به كسب علم و تحصيل نشد و نتوانست تحصيل كند به خاطر مشكلات عديده خانواده و به كارهاي مختلفي روي آورد تا از آن راه تأمين مخارج خود باشد.