قسمت نخست خاطرات شهید «محمدحسن رمضانیان»
خواهر شهید «محمدحسن رمضانیان» نقل میکند: «میخواست تو مسائل جنگ از دیگران سبقت بگیرد و عقب نماند. وقتی شهید شد تنها نبود. چهل و پنج شهید با هم کوچ کردند، چون پرستوهای مهاجر. انگار وعده ملاقات دستهجمعی گرفته بودند»