زندگی شهید بندار

زندگی شهید بندار

یادش که می‌افتم دلم آتش می‌گیرد

مادر شهید «امرالله بندار» نقل می‌کند: «هروقت یادش می‌افتم، دلم آتش می‌گیرد. آن شب گفت: مادر! مرخصی گرفتم و اومدم که با شما بریم مشهد. گفتم: بابات دست تنهاست، یک وقت دیگه می‌ریم. چَشمی گفت و دیگر اصرار نکرد.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه