همرزم شهید «سعید زمانی» نقل میکند: «جز من کسی زنده نمانده بود. بیانصافها مسجد را هم به آتش کشیده بودند. بعد از شهادت بچهها آنجا را آتش زدهاند. شنیدم که تقریباً همه شهدای حادثه سوختگی داشتهاند.»
فرزند شهید «سعدی زمانی» نقل میکند: «نمازهایش خیلی طولانی میشد. پرسیدم: بابا! چقدر نماز میخونی؟ گفت: هر روز که وقت دارم به نیت بابابزرگ و مامانبزرگ دو رکعت نماز میخونم. اگه من هم مُردم، دو رکعت نماز برام بخون.»