برادر شهید «حسن خدامی» نقل میکند: «حسن بیشتر از ما به پدر خدمت میکرد. در خانه به کارهایش میرسید و بیرون از خانه هم کار میکرد و درآمد اندکش را خرج خانه میکرد. به همین دلیل پدر راضی نبود که حسن از او جدا شود. آن شب را فراموش نمیکنم که نگاه حسن به صورت پدر گره خورده بود. وقتی به او نزدیک شد، آنقدر پدر را بوسید و در آغوش کشید که همه تعجب کردیم. انگار طاقت گریههای حسن را نداشت. پدر بالاخره رضایتنامه را امضا کرد.»