مادر شهید «محمود اکبری» نقل میکند: «محکم به در میکوبید و فریاد میزد: باباجان! خاله! مادرم مرده! مادرم مرده! گاز زغال کرسی، مادر را بیهوش کرده بود. باباجان و خاله و هرکس که آنجا بود تمام کوچه پس کوچهها را یک نفس به طرف خانه احمدآقا دویدند. اما خطر رفع شد و مادر لحظه به لحظه خدا را شکر میکند.»