منیره قریشی مادر شهید حمید احدی در کتاب "چشمهایش میخندید" میگوید: روزی حمید لباسی خریده بود. چپچپ نگاهش کردم. شانههایش را بالا انداخت. خب چی کار کنم که دوست دارم تمیز و خوشتیپ باشم. پیامبر خودش گفته ظاهرمون رو تمیز نگه داریم و مرتّب باشیم.
محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: بعد از سه روز، کار برچلو تمام شد. از لودر پایین آمد. او را در آغوشم کشیدم و پیشانی اش را بوسیدم. فرمانده ستوان یکم کماجی به سمتمان آمد و گفت: آفرین برچلو! تشویقیات فراموش نمیشه.