خاطرات شهید حسین شربتدار

خاطرات شهید حسین شربتدار

دلگویه‌های پدرانه/ برای دیدنش لحظه شماری می‌کردم

پدر شهید «حسین شربتدار» نقل می‌کند: «رفتم سر مزارش. دلم می‌خواست سری بهم می‌زد. زیر لب بهش گفتم: «حسین! خیلی اذیت شدی باباجان! آدامس فروشی، قیر پاشی داخل جاده همه این کار‌ها رو کردی. یادته می‌اومدی خانه، مادرت با نفت و آب گرم دست و پات‌رو می‌شست؟ ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید والامقام دعوت می‌کند.
طراحی و تولید: ایران سامانه