شهيد «مرتضی نيکويی» در وصیت خود مینویسد: «برادرم، من با اسلحه خود و تو هم با قلمت که هم چون مسلسلی است بر روی کاغذی که همچون سينه صداميان میماند بفشار و سنگر مدرسه را محکم نگهدار و...» متن کامل وصیت دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهيد «مرتضی نيکويی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «همان شبی که ما به سوسنگرد رسيديم فهميديم که بعثیها بيست کيلومتر عقبنشينی کردهاند و يک امامزادهای به نام...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهيد «مرتضی نيکويی» در وصیت خود مینویسد: «وقتى كه قلب سياه به وسيله كارد تيزى سپيد از هم دريده مىشود و نور به مهمانى زمينیان مىآيد هر كجا كه فضا باز است رخنه مىكند و تاريكى مىگريزد و به مخفیگاهها مىرود و بى اختيار به ياد ظلمتها و شبهاى تار روزگارمان مىافتم و...» متن کامل وصیت اول این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهيد «مرتضی نيکويی» دوران دبیرستان را می گذراند که راهی جبهه نبرد شد. «او علاقه عجیبی به مراسم دعای کميل داشت و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
شهيد «مرتضی نيکويی» در وصیت خود می نویسد: «اى شهيد به خون پاكت كه سنگرت را رنگين ساختى به گلوله سربينى كه شبانگاه بر قلبت نشست و به سينه از هم دريده ات و به شبنمى كه صبحگاه بر گونه ات نشسته و به دست سردت كه هنوز بر قبضه سلامت است و به چادر سياه همسرت و بر كمر خميده پدرت و به آه جانسوز مادرت كه راهت را ادامه خواهم داد...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.