خاطرات شهید عبدالعلی رضاحقیقی

خاطرات شهید عبدالعلی رضاحقیقی

کاش چیزی نگفته بودم؛ بچه‌ام آرزو به دل رفت

مادر شهید «عبدالعلی رضاحقیقی» نقل می‌کند: «گفتم: فقط بابات؟ نمی‌شه منم ببری؟ گفت: چرا نمی‌شه؟ ان‌شاءالله دفعه بعد که اومدم مرخصی هر سه‌تامون می‌ریم. ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، توجه شما را به خاطراتی از این شهید گرانقدر جلب می‌کند.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه