خاطرات شفاهی؛
پدر شهید «محمدرضا داداش زاده» در خاطرات خود می گوید: یکی از آشنایان برایم گفت بیا همراه من به بیمارستان برویم، محمدرضا زخمی شده و در بیمارستان بستری است. من هم چون به دلم افتاده بود که فرزندم شهید می شود به او گفتم اگر شهید شده است. برایم بگو و من هم با گشاده رویی به او گفتم فرزندم را در راه اسلام و قرآن قربانی کرده ام. در ادامه فیلمی از گفتگو با پدر این شهید را می بینید.