خاطرهای از شهید «درویش میرزاده»
همسر شهید تعریف میکند: در غروبی سرد و دلگیر خبر آوردند که درویش همراه پسر مش ابوالحسن توسط اشرار گروگان گرفته شده. سعی میکردم خونسردی خودم را حفظ کنم و به بچهها دلداری و آرامش بدم. مردم گیشان آن روز خیلی ترسیده بودند .نیروهای اطلاعاتی تمام تلاش خود را میکردند تا شاید بتوانند آن دو نفر را آزاد کنند.