- زندگی نامه/وصایا

navideshahed.com

با مشتی گره کرده نام شهید را فریاد زد

با مشتی گره کرده نام شهید را فریاد زد

هنگام اعزام کاروان رزمندگان به جبهه هنگامی که کار حضور و غیاب رزمندگان را انجام می‌دادند، هر کسی که نامش خوانده می‌شد می‌گفت حاضر، اما وقتی نام محمدتقی را خواندن او با مشتی گره کرده فریاد زد شهید.
مگر خون من رنگین‌تر از خون آنهاست؟

مگر خون من رنگین‌تر از خون آنهاست؟

برادر شهید «سلیمان نژاد عین شیخ شره جین» نقل می‌کند: سلیمان به مادرم گفت: دوستانش زخمی شده‌اند و او باید برای کمک به آنها و اهدای خون به بیمارستان برود، مادرم مخالفت کرد و گفت: در این شلوغی به صلاح نیست که بیرون بروی! اما او گفت: باید بروم، آنها به خون نیاز دارند، مگر خون من رنگین‌تر از خون آنهاست؟
حضور در جبهه‌های حق علیه باطل یک وظیفه است

حضور در جبهه‌های حق علیه باطل یک وظیفه است

او علاقه زیادی به امام امت، روحانیت و انقلاب اسلامی داشت و معتقد بود که باید با صدام که نوکر آمریکاست مبارزه کنیم. شهید با اینکه از سربازی معاف شده بود، اما همیشه می‌گفت: من باید بروم، حضور در جبهه‌های حق علیه باطل یک وظیفه است.
امام برای امت به منزله‌ی سر برای تن است

امام برای امت به منزله‌ی سر برای تن است

امام را تنها نگذارید، چون امام برای امت به منزله‌ی سر برای تن است و روحانیت خط امام، تداوم بخش انقلاب اسلامی هستند، بنابراین در کارهایتان آنها را الگو قرار دهید.
ارادت خاصی به امام رضا (ع) داشت

ارادت خاصی به امام رضا (ع) داشت

ارادت خاصی به امام رضا (ع) داشت، تصمیم داشت شب قبل از اعزام به زیارت امام رضا (ع) برود، اما برادرش مهدی که تازه از جبهه بازگشته بود، خبر از عملیات فتح خرمشهر داد، بنابراین فرصت را غنیمت شمرد و راهی جبهه‌ها شد و دیگر مشهد نرفت.