مروری بر زندگی شهید«حیدر حسینی»

دل در گرو جهاد و خدمت داشت

در آغازین روزهای جنگ، زمانی که بسیاری هنوز برای حضور در میدان نبرد مردد بودند، شهید حیدر حسینی فریاد برآورد: «اگر کسی نیاید، من تنها می‌روم.» او رفت، جنگید و در قلعه ۱۱۵۰ بازی‌دراز، آسمانی شد؛ نوجوانی از سوخور الهی که جاودانه شد.

دل در گرو جهاد و خدمت داشت

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «حیدر حسینی»، فرزند عظیم، در سوم خرداد ۱۳۳۹ در روستای سوخور الهی از توابع شهرستان سرپل ذهاب، در خانواده‌ای دیندار دیده به جهان گشود.

او در شش‌سالگی، در سال ۱۳۴۵، تحصیل خود را در دبستان روستا آغاز کرد و دوران ابتدایی را در همان‌جا به پایان رساند. با توجه به نبود مدرسه راهنمایی در منطقه، ادامه تحصیلات خود را از سال ۱۳۵۰ در مدرسه «شش بهمن» شهرستان سرپل ذهاب پی گرفت و دوره سه‌ساله راهنمایی را نیز با موفقیت پشت سر گذاشت.

شهید حسینی جوانی خوش‌اخلاق، متواضع، مؤمن و دلداده نماز و قرآن بود. او نه‌تنها خود اهل عبادت بود، بلکه همواره خانواده و اهالی روستا را نیز به خواندن نماز، گرفتن روزه و یاری رساندن به نیازمندان تشویق می‌کرد. روحیه انقلابی و ظلم‌ستیز او از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی نمایان شد؛ به طوری‌که با توزیع عکس‌های امام خمینی(ره) در میان مردم روستا و سردادن شعار «مرگ بر شاه»، نقش فعالی در بیداری مردم ایفا کرد.

با آغاز جنگ تحمیلی، شهید حیدر حسینی نخستین کسی بود که مردم روستا را به قیام و دفاع از وطن فرا خواند. او با صراحت اعلام کرد: «اگر کسی هم با من نیاید، من تنها می‌روم. حتی اگر اسلحه‌ای نداشته باشم، با دستان خالی خواهم جنگید تا در راه اسلام و انقلاب به شهادت برسم.»

سرانجام در 15 اردیبهشت‌۱۳۶۰، داوطلبانه عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۰، در ارتفاعات قلعه ۱۱۵۰ منطقه بازی‌دراز، بر اثر اصابت گلوله دشمن، به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

پیکر پاک این شهید والامقام در گلزار شهدای روستای سوخور الهی به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

 

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده