فرزندان خود را خدمتگذار قرآن و اسلام تربیت کنید
به گزارش نوید شاهد گلستان، بیست و یکم بهمن ماه ۱۳۴۶، مصادف با ولادت امام رضا (ع) در روستای آهنگر محله از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش محمداسماعیل، معمار بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه در رشته انسانی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سیزدهم شهریور سال ۱۳۶۳، با سمت تک تیرانداز در مریوان هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. پیکر او را در گلزار شهدای امامزاده عبدالله زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید:
بسمه تعالی
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاءٌ عند ربهم یُرزقون»
با عرض سلام به امام زمان (عج) در هم شکننده ستمگران و با سلام به نائب بر حقش خمینی بت شکن و دورد و سلام بر تمامی شهدا از صدر اسلام تا کنون که برای زنده نگهداشتن دین مبین اسلام جانشان را فدا کردند و با شهادتشان به ما آموختند که چگونه به استقبال شهادت در راه خدا برویم. چند کلمه با ملت عزیز ایران صحبت دارم، ملت شهید پرور ایران نگذارید خون گرانبهای این شهیدان پایمال شود، راهشان را ادامه دهید و این همان آرزوی تمام شهیدان از صدر اسلام تا جنگ تحمیلی ایران و عراق است. ملت شهید پرور، ما پیروز هستیم همانگونه که امام عزیزمان خمینی کبیر این نور چشم مستضعفان جهان فرمودند: پیروزی از آن لشکریان اسلام است چه بکشیم و چه ما را بکشند، ما پیروز هستیم.
از پدران و مادران گرامی میخواهم که از رفتن فرزندانتان به جبههها که دانشگاه الهی است جلوگیری نکنید، چون از خواستههای شیطان است که به اسلام خدمت نکنید، پس بر شیطان درونی که همان هوای نفس و راحت طلبی است و شیطان بیرونی که استکبار جهانی است، غلبه کنید. همیشه گوش به فرمان سخنان گهربار امام خمینی باشید، فرزندان خود خدمتگذار قرآن و اسلام تربیت کنید.
پدر و مادر عزیزم! ضمن عرض سلام به شما مادران، مادرانی که فرزندانی همچون قاسمها و علی اکبرها را در دامان خود پروراندید. مادر عزیزم! افتخار کن و بر خود ببال که فرزندی را برای هدیه به قرآن و اسلام پروراندی. مادر جانم! خوشحال باش که فرزندت به آرزوی خود که همان سعادت شهادت است، رسید. پدر جان شما برای من خیلی زحمت کشیدی و با هزاران رنج و مشقت مرا تا به اینجا رساندی و من نتوانستم زحمات شما را جبران کنم، مرا عفو کنید. انشااالله خداوند اجر اخروی به شما عنایت کند. در آخر تعدادی کتاب دارم که به کتابخانه مسجد صاحب الزمان هدیه دهید. در آخر از مادر میخواهم که خواهران و برادران مرا طوری تربیت کند که راه مرا ادامه دهند.
من آن پاسدار به خون خفتهام که لبیک رهبر خمینی گفتهام
شهادت بود افتخار و شرف مرا بهر اسلام بود این هدف
ندای خمینی خریدم به جان نگشتم اسیر ستم در جهان
شهادت مرا بود، چون آرزو سنگر گرفتم زخونم وضو
اگر بگیرم گشت آماج تیر ولی زند هرگز نگشتم اسیر
اگر خون غربت به دامن زدم دلیرانه به قلب دشمن زدم
پیام من این است بایادم به آن مادر پاک نیک اخترم
اگر پاره شود پیکرم جدا گردد از پیکرم گو سرم
به راهم نکن گریهای دلغمین هزاران چو من باد قربان دین
سفارش بنمایم کنون برشما نگر دیدن از رهبر دین جدا
شهیدم شهیدم شهیدم شهید به درگاه حق گشتهام رو سپید
امام را دعا کنید.
انتهای پیام/