مروری بر زندگینامه شهيد «سيّد محمّد جعفري»
چهارشنبه, ۰۳ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۲۳
خواهر شهید خاطره ای از برادر شهیدش بیان میکند: سيّد محمّد با آوردن شيريني به خانه و ابراز شادي مي گويد: دوباره پدرمان را به دست آورديم، همسرش مي گويد: پدرت! مي گويد: امام خميني (ره) را مي گويم. که همسر برادرم به او چشم روشني و تبريك مي گويد.

به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی، شهید «سيّد محمّد جعفري» در سال 1335 در روستاي قلجق شهرستان شيروان در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در همان روستا گذراند و به دليل ضعف اقتصادي خانواده، تحصيل را ترك نمود. در سال 1352 پدرشان را از دست دادند و با  اينكه سنّ زيادي هم نداشتند، سرپرستي از خانواده و مخارج زندگي را عهده دار و به همين دليل از خدمت سربازي معاف شد و به همراه خانواده، به شيروان مهاجرت كرده و در كارخانه الياف استخدام شد و ازدواج نمود.

امام خمینی«ره» را مثل پدرش میدانست

خواهر شهید درباره برادرشهیدش بیان میکند: ازطريق ارتباط با دفتر آيت الله شيرازي در مشهد، شركت فعّالي در جهت پيروزي انقلاب اسلامي داشت. با شروع جنگ تحميلي، و بعد از گذراندن آموزش نظامي به مدّت چهل روز در تربت حيدريه عازم جبهه شد. هدف از رفتن به جبهه را دفاع از ميهن اسلامي معرّفي مي كرد. سرانجام سيّد محمّد جعفري براي دومين بار كه به جبهه اعزام شد، با داشتن چهار فرزند در منطقه ي جزيره ي مجنون در چهارم تیرماه 1367، به فيض شهادت نايل و پيكر مفقودش بعد از يك سال و شش ماه به بهشت حمزه ي زيارت منتقل و به خاك سپرده شد.  

خصوصيّات اخلاقي و اعتقادی

شهيد روحيه خستگي ناپذيري داشت، دامداري و باغباني برايش لذّت بخش بود و هيچ گاه از كاركردن شكايت نداشت. و به والدينش احترام مي گذاشت صله رحم را به جا مي آورد و ديگران را سفارش به نماز خواندن، روزه گرفتن و رعايت حجاب مي نمود. به نماز اوّل وقت مقيّد بود و در نماز جماعت شركت مي كرد. همّت زيادي در جهت برگزاري مجالس و محافل انس و توسّل به ائمّه ي اطهار(ع) داشت، علاقه ي ويژه اي به روحانيّت مخصوصاً حضرت امام خميني (ره) پيدا كرده بود. در سلام كردن به ديگران سبقت مي گرفت.

شوق وصال

با اينكه اطرافيان، به دليل داشتن همسر و فرزند او را از جبهه رفتن منع مي كردند، امّا وي با توكّل به خدا و سپردن آنها به خداوند و ايمان قلبي به روزي دهنده واقعي، رهسپار مي شود. شب شهادت،‌ قبل از حمله دشمن خوابي را مي بيند كه پس از بيداري در عرض پانزده دقيقه،‌ به واقعيّت مي پيوندد، ‌سرانجام به آرزويش كه لقاء الله بود، مي رسد.

خاطره

شب عروسي، در حالي كه لباس دامادي تنش بود، براي پيروي از امام (ره)، به همراه دوستانش به خيابانها مي ريزند و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، زمانيكه در  خيابان ها جشن مي گيرند، سيّد محمّد با آوردن شيريني به خانه و ابراز شادي مي گويد: دوباره پدرمان را به دست آورديم، همسرش مي گويد: پدرت! مي گويد: امام خميني (ره) را مي گويم. که همسر برادرم به او چشم روشني و تبريك مي گويد.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده