جبهه آمدم تا به يارى اسلام بشتابم
به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی، شهید« سید قربان اکبرپور» یکم فروردین ماه 1348، در روستای سکه از توابع شهرستان شیروان دیده به جهان گشود. پدرش سید علی کشاورزی میکرد و مادرش زهرا نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته عمران بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نهم فروردین ماه 1367، با سمت بی سیم چی در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص، در گلزار شهدای بهشت حمزه روستای زیارت تابعه زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش سید حمزه نیز به شهادت رسیده است.
وصیتنامه شهید« سید قربان اکبرپور» را با هم میخوانیم:
بسم رب الشهداء والصديقين
«و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»
«مپنداريد كسانى كه در راه خدا كشته شده اند مردگانند بلكه آنان زنده اند ونزد پروردگارشان روزى مى خورند .»
ستايش مى كنم خدایى را كه به من عقل و شعور داد و مرا هدايت كرده و سپس ما را همچون عاشقان ديگر در جوار رحمت خود جان داد تا در آنجا از غم رها شده و آرام و آسوده خاطر باشم .
خدايا تو را شكر مى كنم كه به من سوز عشق دادى تا در آن همچون پروانه بسوزم و از بند علايق دنيوى رها شوم .
درود و سلام بر امام عزيزم كه به من قدرت مردانگى داد تا در راه اسلام به شهادت برسم و شهادت رفيع ترين مقام در نزد پروردگار مى باشد و من عاشقى از عاشقان خدا هستم، زيرا عاشق كسى است كه براى ميل به هدف از هر ايثار و از خود گذشتگى دريغ نمى ورزد، حتى اگر به قيمت جان تمام شود و من شهادت را قبول نمودم و به اين مقام افتخار مى كنم و هيچ هدفى جز اين براى آمدن به جبهه نيست هر چند كه منافقين شايعه مى كنند كه بسيجيان برای مقام به جبهه مى روند، اما اين بر خلاف واقعيت است.
به جبهه آمدم تا به يارى اسلام بشتابم
به جبهه آمدم تا به يارى اسلام بشتابم و به نداى « هل من ناصر ينصرنى » امام حسين (ع) لبيك بگويم و كاش صدها جان داشتم تا براى يارى و بقاء دين اسلام و پاسدارى از آرمان هاى رفيع انقلاب اسلامى فدا كرده و در سوز عشق خداوند فنا شوم، بدانيد كه بهر طمع بهشت به جبهه نيامدم، بلكه فقط براى رضاى خداوند به جبهه آمدم.
گوش به فرمان امام عزيز باشید
پيامم به مردم شيروان اين است كه جبهه را خالى نگذاشته و ازكمكهاى مالى و جانى دریغ نکنید و هميشه گوش به فرمان امام عزيز باشند، زيرا هر كس از شما كه آرزو مى كند كه كاش در زمان امام حسين (ع) مى بود تا به « هل من ناصر ينصرنى » او لبيك گفته و او را يارى نمايد، پس بدانيد كه اكنون همان زمان است.
و خوشا به حال شما مردم قهرمان كه چنين جوانهايى داريد و اين براى شما در نزد خداوند افتخارى بس بزرگ است.
شهادت بهتر از دامادی ست
و سلام بر تو اى پدر و مادر عزيزم كه پسرت را در راه يارى و بقاء اسلام دادى و شما به اين دو شهيدتان افتخار كنيد، زيرا امانتى بيش در نزد شما نبودند و بدانيد كه بسيجيان شهادت را بهتر از حجله عروسى مى دانند.
توصیه شهید به پدر و مادرش
انشاء الله كه خداوند در دنيا و آخرت به شما پدر و مادرم اجرى عظيم و صبرى جزيل عنايت نمايد و از شما مى خواهم كه مرا ببخشيد و حلالم كنيد ، زيرا كه نتوانستم درمدت عمر كوتاه و زودگذرم خدمتى براى شما كرده و حق پدر و مادرى را ادا كنم و از اين بابت شرمنده ام و جنازه ام را در « زيارت» دفن كنيد و بر آن زياد گريه نكنيد، زيرا كه ناراحتى و گريه و زارى شما باعث ناراحتى روح من و خوشحالى شما باعث شادى روح من خواهد شد. صبور باشيد، زيرا كه يكى از صفات مؤمنين در برابر مشكلات و مصيبت ، صبر و شكيبايى است .
توصیه شهید به خواهر و برادرانش
بر، خواهرم فاطمه، برادرانم سيد محمد، سيد محمود، سيد احمد و سيد ابوالقاسم درود مى فرستم. اميدوارم كه مرا ببخشيد و حلالم كنيد و از من راضى باشيد. از برادر بزرگترم سيد محمد مى خواهم كه وصيتنامه ام را در تشيع جنازه ام بخواند و روح مرا شاد كند.
خواهر عزيزم فاطمه از شما مى خواهم كه صبور باشيد و مى دانم كه براى خواهر مصيبت برادر خيلى سخت است، ولى خداوند به مؤمنين وعده مژده و صبر مى دهد. پس مرا ببخش و خوشحال باش كه روحم در خوشحالى تو شاد است و از تمامى قومان و خويشان و آشنايان و مردم شهيد پرور شيروان تشكر مى كنم كه در تشييع جنازه ام شركت كرده ايد، خداوند در دنيا و آخرت اجرى بزرگ به شما عطا فرماید.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
