سه‌شنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۱۴
شهید «غلامرضا صادقی مقدم» در وصیتنامه‌اش نوشته است: جنگ، جنگ است و تمام عزت و شرف ما در گرو همين جنگ است، آنقدر به جبهه مي‌روم و مى‌جنگم تا شهيد شوم.

به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی، شهید «غلامرضا صادقی مقدم» یکم فروردین 1344، در شهر درق از توابع شهرستان گرمه به دنیا آمد. پدرش یوسف و مادرش فاطمه زهرا نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. نهم مرداد 1362، با سمت فرمانده گردان در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر وی را در زادگاهش به خاک سپردند.

تمام عزت و شرف ما در گرو همين جنگ است

 وصیت‌نامه شهید «غلامرضا صادقی مقدم» را با هم می‌خوانیم: 

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون ...

جنگ جنگ است و تمام عزت و شرف ما در گرو همين جنگ است، آنقدر به جبهه مي‌روم و مى‌جنگم تا شهيد شوم.

با درود فراوان به پيشگاه مقدس ولى عصر (عج) و تمام ائمه معصومين بر محمد رسول الله و على ولى الله و امام خمينى قلب تپنده امت حزب الله و با سلام به تمام شهداى زنده تاريخ اسلام و با سلام به امت غيور حزب الله ايران.

خودم كم كم احساس مى‌كنم كه مى‌توان شاهد زيبايى شهادت باشم و آن را در آغوش بفشارم ولى چه كنم كه اين لياقت را ندارم ولى نااميد نمى شوم زيرا معبودم توبه پذيرى مهربان است. آرى شهادت هجرت انسان از جور ظلمات بسوى نور الى الله، آرى شهادت است كه مى تواند به دلهاى ما آرامش بخشد.

امام را تنها نگذارید

خدايا از جهنم رفتن هراس ندارم بلكه از دورى تو مى ترسم خدايا گواه باش اگر بدنم در راه معبودم هفتاد بار تكه تكه شود اين راه را تداوم خواهم بخشيد در اينجا از هم روستایيان عزيزم مى خواهم آن وحدت و انسجام خودشان را حفظ كنند و آن روحيه شهادت طلبى و ايثار را حفظ كنند و امام را تنها نگذارند.

جهاد مقدس

آرى مى توانم زنده باشم و شاهد قتل و غارت مسلمين در افغانستان و لبنان باشم پس حال كه احساس مسئوليت مى‌كنم به همين جهت وظيفه شرعى و انسانى خود دانستم كه در اين جهاد مقدس شركت كنم.

از کشته شدن هراسی نداریم

ما پاسداران پرچم حسين كه شهادت در راه الله براى ما مفهوم شده از كشته شدن هراس نداريم، زيرا هر روزمان عاشورا و هر ارض مان كرببلا است و خودمان بهتر مى دانيم كه پرچم سپاه بر شط خون شناور است.

سخنى با خانواده‌ام

اميدوارم عمويم و دايى‌هايم و عمه مهربانم و خاله‌هايم مرا ببخشند و تمام بچه هاى دايى‌مان مرا ببخشند و ضمنا از تمام هم روستائيانم مى خواهم هر بدى از من ديده اند مرا ببخشند و از مادرم مى خواهم برايم گريه نكند زيرا من به آن آرزوى ديرينه خود رسيدم مادر تو افتخار كن كه لااقل پسرى داشتى و در راه خدا دادى و در روز قيامت در پيش حضرت زهرا (س) روسفيد هستی.

آرى افتخار مى كنم كه شمع مى شوم و خود مى سوزم و به جامعه‌ام روشنايى و حركتى تازه بخشم من براى خاك نمى‌جنگم زيرا خاك است كه عاقبت مرا مى بلعد من براى آب نمى جنگم زيرا باران از آسمان مى بارد من براى كسى مى جنگم كه پيغمبرم در احد بخاطر او جنگيد و از شما مى خواهم در راه استقرار حكومت اسلام در منطقه و آزادى جامعه مسلمين از زير يوغ كفر و استقرار پرچم اسلام در سراسر منطقه، تلاش کنید. به اميد پيروزى لشگر اسلام بر لشگر كفر.

و از خواهرانمان مى خواهم زينب گونه در شهادتم صبر كنند و از برادر حميد مى خواهم راهم را تداوم بخشند.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده