چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۰:۱۵
شهید «ابراهیم بداغی» در تک دشمن در منطقه ابوقریب در حالی که جسمش مجروح شده بود، به اسارت دشمن بعثی در آمد. مدتی را در اردوگاه موصل اسیر بود و پس از روزهای سخت و تلخ شکنجه و عذاب در اسارت آزاد شده و به میهن بازگشت تا اینکه در خرداد 1371 در روستای استوه به دلیل مشکلات جنگ و اسارت به خیل همرزمان شهیدش پیوست.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید ابراهیم بداغی، شیر مردی که ابراهیم‌وار به دل آتش دشمن زد و گلستان دنیای باقی را برای خود فراهم کرد. او بت‌های کبر و غرور و زور و ستم را در دنیا شکست و راهی نبرد با دشمن شد. او تمام آرزوهای دوران جوانی را فدای کشور اسلامی ‌خود کرد. او رفت و از تمام دلبستگی‌های خود گذشت تا به اوج افتخار و سعادت دست یابد.

از روستا استوه تا اسارت در اردوگاه موصل در زندگی شهید «بداغی»

ابراهیم در پانزدهمین روز از خرداد 1347 در روستای استوه از توابع شهرستان خنداب در استان مرکزی دیده به جهان گشود. او در کنار مردم روستایی و ساده‌دل و زحمت‌کش روستا بزرگ شد و در دامن پر مهر مادر و زیر سایه پدری غیور و زحمت‌کش بزرگ شد. او از روستائیان صفا و صمیمیت و مهربانی و غیرت آموخت و از پدر و مادر فداکاری و ایثار را یاد گرفت و تمام این ویژگی‌های خوب را در زندگی خود به کار بست. در سن هفت سالگی وارد دبستان شد و تا پنجم ابتدایی درس خواند اما به دلیل مساعد نبودن شرایط برای ادامه تحصیل و عدم امکانات تحصیلی نتوانست درس زیادی بخواند بنابراین در سال پنجم دبستان ترک تحصیل کرد و به کار مشغول شد.

کشاورزی ساده و مهربان بود که با دست‌های کوچک و صورت معصومانه آفتاب سوخته‌اش زحمات زیادی می‌کشید تا در امور خانوادگی سهیم باشد. او غیرت و جوانمردی را آموخته بود و آن را در زندگی خود به کار می‌گرفت. از کودکی بسیار کوشا و فعال بود و تلاش می‌کرد تا در همه کارهای خانوادگی یاری‌رسان خانواده باشد.

ابراهیم جوانمردی غیور بود که با بال و پر اخلاص و ایمان به سمت جبهه‌های نبرد پر گرفت. با رضایت گرفتن از پدر و مادر راهی جبهه شد و لباس سربازی امام رضا (ع) را در لشکر 77 خراسان به تن کرد. پس از ماه‌ها نبرد دلاورانه در تاریخ بیست و یکم تیرماه سال 1367 در تک دشمن در منطقه ابوقریب در حالی که جسمش مجروح شده بود، به اسارت دشمن بعثی درآمد. مدتی را در اردوگاه موصل اسیر بود و پس از روزهای سخت و تلخ شکنجه و عذاب در اسارت آزاد شده و به میهن بازگشت. بعد از بازگشت از اسارت ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. حاصل این ازدواج تنها دخترش بود که بسیار او را دوست داشت و به او محبت زیادی می‌کرد اما مدتی بعد متوجه شدند که شیمیایی شده و باید تحت نظر پزشک باشد. در کارخانه آذرآب کار می‌کرد و برای امرار معاش خانواده زحمت زیادی می‌کشید تا اینکه در خرداد 1371 در روستای استوه به دلیل مشکلات جنگ و اسارت دچار بیماری شدید شد و پس از انتقال به تهران در شانزدهم همان ماه در بیمارستان به یاران شهیدش پیوست. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده